صفحات: << 1 2 3 4 ...5 ...6 7 8 ...9 ...10 11 12 ... 15 >>
بعضی واژه ها جان می دهند برای جدانویسی. گویی بشر خلقشان کرده که فقط جدا نوشته شوند؛تک. آنقدرعظیم هست وبا مفهوم هر بخشش، که با سر هم نوشتنش ، جفا می کنی بر واژه و ندید می گیری همه ابعاد جلوه گری اش را.
معبودا باز قلم در جوهر عشق فرو رفت و مهر تابندگی ات بر صفحه عالم چکید. ذو ق بندگی ات را در ضیافتی به دل سپردم تا سرسپردگی را شهره ی این دیار سازم.
مولای غریبم میدانی بازی های من وتو تمامی ندارد.گفتی کدام بازی؟ همان بازی که بنده ای همچو من هرروز صبح با تو میثاقی می بندد وتا شبانگاه تلنگری در یادش نیست.
گناه سرشانه هایم را قلقلک میدهد ومن به دنبال خنده های بی امانی که هیچ لذتی برایم به همراه ندارد.سوز عشقت در سر دارم ولی جامه گناه از سوی دشمنان قسم خورده ات را برتن کردم وآن هنگام که صدای این بقیه الله از گوشه وکنار جهان شنیده می شود
از نفسم شکایت دارم که مرا به بدی فرمان می دهد وبه سمت خطا پیش می راندم.ازنفسم شکایت دارم که به نافرمانی از تو حریص است و خشمت را بر می انگیزد. از نفسم شاکی ام که مرا به راههای نابودی کشانده ودر مقابل توبه خواری هلاکم کرده است.
دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان گذشتند. آن دو در نیمه های راه بر سرموضوعی دچار اختلاف نظر شدند وبه مششاجره پرداختند ویکی از آنان از سرخشم، بر چهره دیگری سیلی زد. دوستی که سیلی خورده بود سخت دل آزرده شد ، ولی بدون آنکه چیزی بگوید بر روی شنهای بیابان نوشت :« امروز بهترین دوست من ، بر چهره ام سیلی زد.»
صفت هم دردی راباید از دندانها یاد گرفت!
تاکه برای یکی از آنها درد پیش می آید وناراحت است، اوضاعش که وخیم می شود همه شان با هم به تب وتاب می افتند. دقیقا انگارهرچه توی دهانت هست به درد می افتد.
درست مثل همان وقتهايي كه يكي بي هوا از پشت سر صدا مي كند هاي.! بعد انگارهمه وجودت جمع مي شود يك جا، جايي دور وبرهاي دل و مي شود يك مشت خون داغ وهري مي ريزد.
مولای من تو را غایب مینامند چون ظاهر نیستی نه اینکه حاضر نباشی. غیبت به معنای حاضر نبودن تهمتی است ناروا ولی ایمان دارم که حاضری و ناظر پس میگویم، میگویم از آنچه باید باشد و نیست و آنچه که هست و نباید باشد .
گاهی توی جاده وخستگی راه ، سرگرمی دلچسبیست خواندن نوشته های پشت ماشینها. برخیشون اونقدر دلنشینند که تا مدتی تو را به فکر فرو می برند وبا خود می گویی، چقدر زیبا! چه جمله با معنایی. برخی شون هم لبخندی بر لبت می نشانند و می گویی چه راننده خوش ذوقی.