مولای من تو را غایب مینامند چون ظاهر نیستی نه اینکه حاضر نباشی. غیبت به معنای حاضر نبودن تهمتی است ناروا ولی ایمان دارم که حاضری و ناظر پس میگویم، میگویم از آنچه باید باشد و نیست و آنچه که هست و نباید باشد .
راستش دلم گرفته است، برخی مردمان این روزگار چنان مست از باده غفلتاند که حواسشان نیست، مرداب دنیا اندکی بعد خواهد خشکید، مولای من لذایذ دنیایی ما را در بند خود اسیر کرده و شراب شیطان پایمان را از طی طریق الی الله سست .
آقا بیا و ببین کارمان به کجا کشیده که عدهای سوفسطائی امروزی که مصداق عینی ختم ا… عَلی قلوبهم هستند ، دوره افتاده اند و چون خود محروم از بینایی هستند خورشید را انکار میکنند و کلام وحی که بر پیامبر (ص) نازل شده را فقط و فقط تراوشات قلبی ایشان میخوانند.
مولای من بیا که جاهلان اهل قلم که به اصطلاح جامهی روشنفکری ! بر تن کردهاند و از پشت عینک تجدد به دنیا مینگرند اسلام پروتستانیزه شان را پس از خودکفایی داخلی صادر هم میکنند ، آری همان منورالفکرهای کور دلی را میگویم که همچون علفهای هرز دور درخت ارزشها و انسانیت میپیچند و شیره فطرت آدمی را میمکند و خدا را در کلیسا و مسجد به بهانهی پیروی از اومانیسم و سکولاریسم محبوس کردهاند و این دیوار حایل، معماری غیر از شیطان نمیتواند داشته باشد که اینگونه استادانه با دست آنها به دور خودشان و عدهای غافل میکشد، آه چه زیانکار مردمی هستند ایشان، گویی ندای خالق صمد را نمیشنوند که میفرماید: یا ایها الناس انتم الفقرا الی ا… و ا… هو الغنی الحمید. اما ابلیس چه استادانه چهرهی گناهان را آرایش میکند و این بشر فراموش کار را همانند طفلی که به مکتب میبرند دستانش را میگیرد و باز او را به این مسافرخانه میسپارد و از خاطرش میبرد کلام الهی را که فرمود: کُل نفسٍ ذائقه الموت ثُم الینا تُرجعون ، آری فراموش کرده قطار مرگ چند ایستگاه دیگر او را هم با خود میبرد و در بیابان برزخ رها خواهد کرد و این انسان مدرن توشهای جز غفلت و معصیت در کوله بار آخرت خود نیندوخته است و تازه پس از دیدار ملک الموت میفهمد و ما هذهِ الحیوه الدنیا الا لهو و لعب و ان الدار الاخره لهی الحیوان لو کانوا یَعملون یعنی چه ولی دیگر برای جبران کمی دیر شده است.
آقای من ببین برخی مردم چه شب زندهدار شدهاند و چگونه نماز شبشان را با ماهوارهها به جماعت اقامه میکنند و ابتذال، بی بند و باری و بیحجابی را با شربتی به نام آزادی و مدرنیسم به خوردمان میدهند تا تلخی این زهر جانسوز را درک نکنیم، شربتی که فریاد نهی از منکر را در حنجرهها میخشکاند و ببین در کوچه و بازار شهرمان چه سان رب النوعهای رنگارنگ ما را به وادی غفلت کشاندهاند و در این میان خدا چه غریب مانده و تو گویی این درهی ژرف هواهای آدمیزاد دوپا عمقی به بینهایتها دارد.
آقای من بگذار برایتان از میز و صندلیها بگویم که قیمتشان بسیار گران است آنقدر گران است که جماعتی بسیار سینه برایش چاک میکنند و حاضرند دنیا و عقبایشان را دو دستی بدهند و فقط چند صباحی برآن تکیه زنند حتی به بهای لگد مال کردن تمام ارزشها و انسانیت انسانها و در این میان ابوموسی اشعریها هم با باد شرطه پرواز میکنند. حب مقام نقاب نفاق بر چهرهها و عینک دودی بر چشمانشان زده تا در جاده خدا تابلوهای ورود ممنوع را پشت سر هم رد کنند تا مقصدشان همان باشد که قرآن فرمود: اولائک اصحاب النار هم فیها خالدون ، امام زمان نمیدانم چه لذتی دارد که چنین راحت تیشه به ریشه ی آخرتشان میزنند.
مولای من در این میان عدهای به دنبال راه میگردند اما در بیراههها، بیراهههایی به نام عرفانهای سرخ و سفید و سیاه که چشم بندی بر چشمانشان زده که هر چه کنی نخواهند دید (فهمید) جادهی خدا صراط مستقیم است و راست است که میگویند: شیطان هرکس را به طریقی عبد خود میکند.
مولا جان ظهور کن که جهان تشنهی جرعهای عدالت است، آقا اینجا دیوارها بلند است و دستها کوتاه از رسیدن به آن. اما ای سید و مولای من مهدی فاطمه محبان تو چشم به راه دوختهاند و گرچه خواب غفلت پلکهامان را سنگین کرده و معصیتهای ریز و درشت حجاب بین ما و شما را ضخیمتر میکند ولی هر صبح جمعه به امید دیدنت دست به آسمان میبریم و ندبه میخوانیّم و اشک میریزیم و به عشق آمدنت هر صبح و شام ذکر اللهم عجل لولیک الفرج میگیریم و پس از هر نماز سفرهی دل نزد پروردگار میگشاییم و همهی آرزوّیمان این است اللهم عجل لولیک الفرج و العافیته و النصر و جعلنا من انصاره و اعوانه وسابقین الی ارادته و المستشهدین بین یَدیهِ .
منبع : پایگاه منتظران ظهور