« سخنان آقای محسن قرآئتی در مورد انتخاب همسر | وداع امام زین العابدین(ع) با ماه مبارک رمضان » |
در دنیایی کارهایمان را به ودیعه سپردیم، شهری از پلهای حرام ساختیم. در آن شهر که بازار غفلت را سراسیمه از یکدیگر به غارت بردیم.به جستجوی خوشبختی ، دنیا پرستی را به رقص زمان درآوردیم. به راستی کدامین واژه سجین وعلیین را در صندوق عهد روزگار به ار مغان خواهیم برد.
مجلس شادی وسرور فراهم بود.سفرهع ای به پهنای دلهای تمنای بهشت گسترده بود.بساط میهمانی که از طهور بهشتی گرفته تا عشق وصفا را در خزانه ای سپرده بودند ومیان بهشتیان تو زیع میکردند.چه زیباست ملایک حلقه وار می چرخیدند وگلهای آغشته به شفاعت و دعوتنامه صلوات را میانشان به ضمانت به اجابت میرساندند. لحظه ای آنسوتررانگریستند؛ چه صحنه ای بود؛ نظاره ای بر احوال دوزخیان!
آیادر این محشر کسی امید تسلای دلهای بیتاب وگنهکار خواهد بود تا به عذاب خدا وعده تاخیر را الهام کند.از نردبان دنیا برای تنفس از هلاکت قصدپرواز داشتند.نگاهشان را رها ساختند وبه بزم خویش مشغول شدند.چکاوکی حامل پیام عشق ، نخلهای استقامت را تدریس میکند فرشته ای اشک صداقت را بر دامن پاکشان نقره ریز میسازد. حوریان سینه سوخته به جشن وارد شدند و طهور یکرنگی را تعارف می نمایند. واما درآخر سرنوشت شوم دوزخیان به دنبال گذرنامه امتحان اشان جهت سقوط در سرای ذلت بارشان پوز خندی میزندو نگهبانان دوزخ با حلقه های تزیین شده به گدازه های آتش آنا ن را به سوی خانه آتش رهنمون میسازند.
متن ادبی صدیقه امینی مدرسه علمیه الزهرا گلدشت
فرم در حال بارگذاری ...