« طرز رفتار امام پس از مسئلهی ولایتعهدی | دعوت مأمون از امام رضا (ع) به خراسان » |
ورود به پایتخت
مرکب امام(ع) روز دهم شوال به مرو رسید. چند فرسنگ به شهر مانده حضرت مورد استقبال شخص مأمون، فضل بن سهل و گروه کثیری از امرا و بزرگان آل عباس قرار گرفت و با احترام شایانی به شهر وارد شد و به دستور مأمون همه گونه وسایل رفاه و آسایش در اختیار آن حضرت قرار گرفت.
پس از چند روز که به عنوان استراحت و رفع خستگی راه گذشت، مذاکراتی بین آن حضرت و مأمون آغاز شد و مأمون پیشنهاد کرد که خلافت را یکسره به آن حضرت واگذار نماید.
امام (ع) از پذیرفتن این پیشنهاد بشدت امتناع کرد. فضل بن سهل با شگفتی میگفت: خلافت را هیچگاه چون آن روز بیارزش و خوار ندیدم، مأمون به علی بن موسی(ع) واگذار مینمود و او از قبول آن خودداری میکرد.
مأمون که شاید خودداری امام را از پیش حدس میزد گفت: حالا که این طور است، پس ولیعهدی را بپذیر! امام فرمود: از این هم مرا معذور بدار.
مأمون دیگر عذر امام را نپذیرفت و جملهای ر با خشونت و تندی گفت که خالی از تهدید نبود. او گفت: عمر بن خطاب وقتی از دنیا میرفت شورا را در میان 6 نفر قرار داد که یکی از آنها امیرالمؤمنین علی(ع) بود و چنین توصیه کرد که هرکس مخالفت کند گردنش زده شود!… شما باید پیشنهاد مرا بپذیری، زیرا من چارهای جز این نمیبینم!
او از این صریحتر امام(ع) را تهدید و اکراه نمود و گفت: همواره برخلاف میل من پیش میآیی و خود را از قدرت من در امان میبینی. به خدا سوگند اگر از قبول پیشنهاد ولایتعهدی خودداری کنی تو را به جبر وادار به این کار میکنم و چنانچه بازهم تمکین نکنی به قتل میرسانم!!
امام(ع) ناچا پیشنهاد مأمون را پذیرفت و فرمود: «من به این شرط ولایتعهدی تو را میپذیرم که هرگز در امور ملک و مملکت مصدر امری نباشم و در هیچ یک از امور دستگاه خلافت، همچون عزل و نصب حکام و قضاء و فتوا دخالتی نداشته باشم.»
موضوع ولایتعهدی امام هشتم، طبعاً برای دوستان و شیعیان آن حضرت موجب سرور و شادمانی بود، ولی خود آن حضرت از این امر اندوهگین و متأثر بود و وقتی که مردی را دید که اظهار خوشحالی میکند، او را نزد خود فرا خواند و فرمود: «دل به این کار مبند و به آن خشنو مباش که دوامی ندارد!» [1]
ادامه دارد….
برای مشاهده ادامه مطالب در قسمت موضوعات امام رضا (ع) را انتخاب نمائید.
[1] مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، نگرشی بر زندگانی اجتماعی سیاسی و فرهنگی امامان معصوم، چاپخانه مؤسسه امام صادقu، تاریخ بهار 1388، چاپ بیست و یکم، ص476-480
فرم در حال بارگذاری ...