« بخل چیست؟ | تا آسمان.... » |
خدا آنقدر دلم برایت تنگ شده که حاضرم مهربانی ام را میان زمینیان تقسیم کنم وذکرفرج گشای تو آرام جانم باشد.خدا میدونی وقتی آدما دلشون میگیره همه دورشون جمع میشن واز راز دلشو ن باخبر بقیه چیکار میکنند؟
یه دستشون همین که فهمیدن مشکلت چیه میرن دنبال کارشون ، دسته دیگه که یه پله بالاترن حرفتو پیش این واون میبرن نقل مجلسشون میشه، واما دسته آخرشون کمکت میکنن بی هیچ مزدی ولی بازم دلمان درست نیست تا میبینمشون شرمی مارا فرا میگیره که گاهی هم ازشون فرار می کنیم.آروم وعاشقونه بهت بگم خداجون خدای نازم هیچ کسی مثل تو نمیشه .اگه هزارتا مشکل ودر د دل آدما رواسیر خودش بکنه با همون یه قطره اشکی که پیشت میرزن دنیا دنیا دست رحمت روسرشون میکشی وبه تو خیر ه میشن.به تویی که بیقرار یهشون تسکین میدی. بازم برات بگم خدا ازحکایت آدمای روزگار اشک پیش تو حرمت وعزته ولی خدانصیب نکنه واسه گرفتاری نیازت اشکی پیش همین آدما بریزی که نه تنها مرهمت نیس بلکه خفت وتحقیر رو بعضیشان با یه اشک دیگه تو چشمات میذارن. خدا اینا گله نبود میخواسم بهت بگم چقدر عاشق روزمین داری وچه افتخاری هسی واسه مابندگانت.دوست دارم خدای مهربون.
متن ادبی: صدیقه امینی، مدرسه علمیه الزهرا گلدشت
فرم در حال بارگذاری ...