مردی نزد حضرت سلیمان آمد وشکایت کرد که همسایه ها مرغابی مرا می دزدند ونمی دانم کیست.
حضرت سلیمان وقتی مردم درمسجدبودند خطبه خواند وگفت :
یکی ازشما مرغ همسایه را می دزدد وداخل مسجد می شوددرحالتی که پر او برسرش است.
مرد دستی بر سرش کشید….
حضرت گفت : بگیرید که دزد اوست.
منبع: مجله زن روز،شماره2325