سامانه وبلاگ مدارس
به مدرسه علمیه الزهراء(س) گلدشت خوش آمدید.
« راز دلارحدیث ثقلین »

خدا با ماست

خدا با ماست

  شنبه 21 آبان 1390 12:48, توسط حوزه علمیه الزهرا(س) گلدشت   , 12 کلمات  
موضوعات: خواندنی ها, نکته روز, تامل

دین، رسول می خواهد و رسول هم یار، تا رسالت را به سرانجام رساند. یار رسالت، کم از رسول ندارد. رسول که عزم رفتن می کند، همدلی می خواهد تا دل به دلش بدهد. آن یار گرامی و آن همدل ابدی، علی است که یار رسول بودن را برخود واجب می شمارد. لیله المبیت هم، همان شب یاری علی ست، که در بستر خطر به آرامی می خوابد در حالی که می داند این جا چهل شمشیر برای به خون کشیدن بسترش از غلاف خارج شده است. چهل شمشیر برکشیده از نیام در انتظار اوست ولی دلیری علی بر تیزی شمشیر می چربد.
این نه بار اول است و نه بار آخر که علی، رسول را به یاری اش دلگرم می کند. او زاده کعبه است و در نهادش راز باشکوه خلقت نهان است. واله ای است که جان فدای محبوب می کند، پس بی جهت نیست که علی را یارای نه گفتن نیست.
علی که بلی می گوید، رسول «وجعلنا» می خواند تا آسوده از صف مشرکان پشت دیوار بگذرد. سپس خود را به غار می رساند؛ به غار ثور. او به غار می رود، به مسکن اجداد، ولی نه به رسم اجداد بلکه به آداب رسولان. به غار که پای می گذارد، عنکبوتی تار بر غار می تند و کبوتری به هم نشینی عنکبوت بر دهانه غار، آشیان می گستراند تا تصویر معجزه کامل شود.


بسیاری می ایند و می روند. بسیاری می مانند و بر دلدادگی عنکبوت و کبوتر درنگ می کنند. بسیاری رد پاها را می کاوند. بسیاری برای داشتن صد شتر، خود را به آب و آتش می زنند و می خواهند رسول را از دل سنگ هم که شده بیرون بکشند. صد شتر، پاداش پیدا کردن رسول است. این بسیارها غافلند که رسول در چد قدمی شان داخل غار ثور بر سایه امن خدا تکیه زده است.
داخل غار کس دیگری نیز هست که به اشتباه خود را یار می داند وگرنه دقیق که بنگری، رسم همراهی را هم نمی داند. او که در غار با رسول است هر صدایی را می شنود جز صدای «لا تحزن ان الله معنا»ی رسول را. معجزه را می بیند اما باز وحشت رهایش نمی کند. بی اعتنا به نور است و تاریکی غار را بهانه می کند. کبوتر و عنکبوت بر دهانه غار، یاوران بهتری هستند تا او در غار. اما رسالت رسول را مجال اعتنا به وحشت او نیست. پس رسول سه روز بر غار می نشیند و علی را پیام می فرستد تا هر چه امانت است به صاحبش بازگرداند. آن گاه می خواهد که علی، فاطمه را به پدر در مدینه رساند چون می داند که علی، فاطمه را چون دو چشم خود عزیز می دارد. پس باکی نیست از اهریمن.

رسول از جان خود می گذرد و از جان علی هم ـ در آن شب پر خطر ـ ولی از اسلام گذشتنش محال است. او به وحی خدا از مکه می رود تا چیزی نه در مکه بلکه در سراسر دنیا برجا بماند. او می بَرد تا چیزی به ارمغان آورد. رفتن او نه برای مال است و نه برای جاه ـ که چیزی جز خطر همراهش نیست ـ او برای دین می رود، برای این طفل تازه چشم گشوده، تا پدری اش کند و در انتظار بالیدنش قرآن بخواند. او می رود تا سلمان بسازد از عجم و ابوذر بسازد از عرب.


هجرت اگر برای دین باشد و آن دین هم اسلام، اطاعت بر مسلمانان واجب می شود آن قدر که یک لحظه ماندن هم خطاست. هجرت که واجب می شود نخست رسول می رود و آن گاه یارش که بسیار امین می داندش و سپس طایفه مسلمانان که بسیارند و بسیارتر می شوند پس از هجرت به مدینه.

اگر حرکتی باشد همان هجرت است، و اگر امروز مسلمانی می بینی که مسلمانی می داند، بازمانده هجرت است. قافله هجرت شفا می دهد و آن که از قافله می ترسد شفا را نمی خواهد. حالا که رسول، پیشواست و پیش از همه هجرت می کند، چه هراسی است از رفتن که بعضی این طور به خود می پیچند.

کورها، کرها، پیران و بیماران، و آنان که سلامتند اگر ابد را می خواهند در هجرت می یابند. این قافله از معجزه بعثت می اید و به معجزه ولایت می رود.

خدا با آنان است که اطاعتش می کنند و صابرند. در نمی مانند حتی در غربت، حتی در سختی و بی خانمانی. همین هجرت، رسالت رسول است. همین هجرت، تضمین یاوری علی نیز هست و مهر اثبات شجاعتش؛ او که در خطر خوابید، او که در خطر ماند و نهراسید، او که اهل رسول را تا مدینه همراهی کرد، او که پشت رسول ایستاد، او که از رسول بود و قرآن را در حج برائت خواند، علی بود.

زنگ قافله هجرت را جز مسلمانان نمی شنوند، آن که شنید ره سپار گشت، آن که به راه افتاد از نفس نیفتاد و هنوز صدای نفس هایش را می توان شنید. او به ابد پیوست.

منبع:http://www.hawzah.net/fa/magart.html?MagazineID=0&MagazineNumberID=6009 &MagazineArticleID=62735


فرم در حال بارگذاری ...

محتواها

کاربران آنلاین

  • ط.جمالی

پخش زنده اماکن متبرکه

پخش زنده حرم

آمار

  • امروز: 740
  • دیروز: 1386
  • 7 روز قبل: 13781
  • 1 ماه قبل: 54185
  • کل بازدیدها: 1079397
Online User