« نهضت آموزش مفاهيم نهجالبلاغه در سطح ملی از نيمه دوم امسال آغاز میشود . | برگزاری اولین نمایشگاه مشترک نسخ خطی قرآنی ایران در تونس » |
کاظم زاده این یادداشت را اختصاص داده ایم به جوانی که با اذان زیبایش خیلی ها را هوایی کرده است. اذان کاظم زاده اذانی است که به اذان انتظار معروف شده و کلی طرفدار پیدا کرده.
این اذان سوزناک با اعتکاف اجین شده و خیلی از جوان ها و نوجوان ها را به تقلید از خود مشتاق کرده است. این نوشتار بخشی از صحبت های آیه با او است که در ادامه میخوانیم: • اصلا نمیدانم چی شده که این اذان آمده. یک بار رفتم حرم امام رضا(ع). مسؤولان آنجا اصرار داشتند که این اذان را بگویم. بعد به من گفتند باید تست بدهی. با وجود اینکه من خودم تقاضا نکرده بودم برای گفتن، خواندم. بعد آن آقا به من گفتند که اذان، خیلی اذان زیبایی است ولی نمیتوانیم پخش کنیم در حرم امام رضا(ع)، قبول نمیکنند. میگفتند این اذان یک جوری است. نمیشود، اگر بگذاریمش ایراد میگیرند. • یادم است یک بار آقایی به من گفت که من به خاطر این اذان آمدهام مسجد. خیلی خوشحال شدم. گفتم خدا را شکر اذان باعث شد که یک نفر بیاید مسجد، خاصیت اذان همین است. • در رادیو میخواستند که من همان اذان را بخوانم ولی دستکاریش کنند تا قابلپخش باشد. گفتم این کار را نمیکنم. شورای عالی قرآن در صدا وسیما این اذان را رد میکند. آنها خیلی سخت نگاه میکنند. میگویند که اذان حتما باید تجوید داشته باشد. لحنش فلان باشد. در حالی که اصلا نگاه نمیکنند که ممکن است این اذان تاثیرگذار باشد. مردم را به نماز و به مسجد جذب کند. • نه فقط در ایران؛ در سوئد، عراق، عربستان و در کشورهای مختلف شیعهها دارند از این اذان استفاده میکنند. به من ارتباطی ندارد. اینها اصلا به من ربطی ندارد. حتما خدا خودش دارد هدایتش میکند به خیلیها. آدمها خودشان احساس میکنند این اذان خالصانه گفته شده است. من هم معتقدم آن اذان اولیه خالص بوده است. • این اذان را فرستادم برای صداوسیما که مسابقهای برگزار کرده بود. در شبکه ۳. گفتم میفرستم و شاید هم برنده بشوم ولی در ۱۵ اذان اول رتبه نیاورد. آنوقت من تعجب کردم که ما ۱۵ تا اذان بدیع جدید داریم که این اذان شانزدهمیش هم شاید نباشد و ما خبر نداریم از آن اذانها. پس چرا فرستادم؟ خب دلیل داشت. مادرم جمعه خونین مکه رفت، آن سال کشتار. خیلی هم کتک خورد. در حال کما آمد. خیلی بد بود حالشان. آن موقع من خیلی کوچک بودم، فکر کنم هفت سالم بود. بعد مادر ما همیشه این آرزو به دلش مانده بود که من این مکه را اینجوری رفتم و من دلم میخواهد یک مکهای بروم که بفهمم زیارت یعنی چه. سن و سالی هم ازشان گذشته است. • آن سفرم هم هدیه برادر شهیدم بود که رفته بودند. دیدم این مسابقه جایزهاش حج است. به مادرم گفتم شما دعا کنید. من این را میفرستم، اگر حج برنده شدم، شما بروید مکه؛ عمره. حالا قسمت نشد، ولی دلیلش این بود. • همراهی دل هم خودش خیلی مهم است. اینکه آدم بتواند واقعا صدای دلش را گوش کند. واقعا به نظرم مصداق میتواند باشد برای اینکه میگویند، آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند. • قضیه ضبط کردن اذان هم بامزه بود؛ مثل اینکه رفته بودند به مسجد گفته بودند که این اذان را میخواهیم. یادم است بچههای مسجد مسخره میکردند، میگفتند که اینها را باش، آمدهاند اذان ضبط کنند، فکر کردند خبری هست. بعد مدام دیده بودند که دارد تقاضا زیاد میشود، به این فکر افتاده بودند که ضبطش کنند. • البته اذان دوبار ضبط شده است؛ یکی اذان صبح بود، من خیلی صدایم گرفته بود. چون آن مدتی هم که اعتکاف بود ما باید روزه میگرفتیم. دیگری هم مغرب بود که آن مغرب بهتر از آب در آمده است. خودم هم نمیدانم آنی که الان بین مردم است، کدام اذان است. • همان سال یک خانمی برای من نامه نوشت در اعتکاف که من این اذان شما را شنیدم سر جایم ایستادم از خود بیخود شدم… . بعد این نامه، یک جورایی عاشقانه را داده بود به خانم من. خانم من هم نگاه داشته بود و به من داد. من یک لحظه نامه را نگاه کردم و سریع پارهاش کردم، عکسالعمل جالبی بود. • آن موقع که اذان را گفتم دوران نامزدیمان بود و هنوز ازدواج نکرده بودیم. خانمم میگوید این اذان را خدا به خاطر ازدواج با من بهت هدیه داده. چون بعد از ازدواج این اتفاق افتاد . • یادم است که شهادتین را با غرور میگفتم، من واقعا اشهد ان علیا ولیالله را که میگویم با غرور میگویم. غرور نه غرور منفی بلکه احساس افتخار میکردم. • به نظر من باید نگاه کنند ببینند چی تاثیر دارد؛ ما که الان در به در دنبال این هستیم که ستاد اقامه اذان تشکیل بدهیم، آن وقت چرا یک اذانی که مردم را میتواند به نماز و ارتباط با خدا جلب کند، پخشش نمیکنند؟منبع:سایت بین المللی قرآن کریم
فرم در حال بارگذاری ...