« سمبل عشق | حقیقت انتظار فرج » |
ج از یک اصل کلی اسلامی و قرآنی دیگر استنتاج میشود و آن اصل «حرمت یأس از روح الله است.
یکی از راههای شناخت چیزی، شناخت ضدّ آن است؛ تا آنجا که گفتهاند: «انّما تُعْرَفُ الأشیاءُ بأضدادها». «جز به ضد، ضد را همی نتوان شناخت». آری؛ قطعاً شناخت ضدّ هر چیز، در شناخت حقیقت آن مؤثر و مفید است.
این قاعده در مورد «انتظار» هم صدق ميکند؛ به طوری که برای شناخت انتظار از ضدّ آن کمک ميگیرند. در کتاب شریف مکیال المکارم پس از ذکر «تهیّؤ» که از لوازم انتظار است، برای تکمیل آن تعریف، از ضدّش ـ که یأس ميباشدـ کمک گرفته شده است.
یأس به معنای ناامیدی، نقطۀ مقابل انتظار است که امید در آن موج ميزند. اگر انتظار به معنای «انتظار ظهور» باشد، ضدّ آن «یأس از ظهور» ميباشد که مفهوم آن کاملاً وجدانی است. امّا بسیاری اوقات انتظار به معنای «انتظار فرج» به کار رفته است که در این صورت ضدّ آن یأس از امداد و کمک الهی ميباشد. چنین یأسی از بزرگترین گناهان کبیره به شمار آمده است
انتظار فرج یعنی امید به رحمت خداوند درگرفتاریها. و هر قدر اعتقاد به توحید در انسان قویتر باشد، انتظار فرج در او بیشتر و شدیدتر میشود. به همان اندازه که یأس از رحمت خداوند، مبغوض ذات مقدسش میباشد، انتظار فرج، محبوب اوست. و چون آن یأس به شرک منتهی میشود که مبغوضترین عمل در پیشگاه خداوند است، انتظار فرج- که ضدّ آن میباشد- محبوبترین اعمال نزد او به شمار میآید.
امیرمؤمنان u فرمودند:
«اَعْظَمُ البَلاءِ انْقِطاعُ الرَّجاءِ؛ بزرگترین گرفتاری، ناامید شدن است»
پس هرقدر گرفتاری انسان شدید باشد، ناامیدی از رحمت خداوند، از آن شدیدتر و سختتر است. هیچگاه امید انسان به دستگیری خداوند نباید از بین برود. زیرا چه بسا از طریقی که انسان تصوّرش را نمیکند، رحمت الهی شامل حالش گردد. لذا فرمودهاند:
«کُنْ لِما تَرجُو أرْجی مِنکَ لِما تَرجُو؛ به چیزی که امید (وقوعش را) نداری، از آنچه امید (وقوعش را) داری، امیدوارتر باش».
اگر کسی امیدش به دستگیری پروردگار باشد، چه بسا در زمانی که به لحاظ محاسبات عادی هیچگونه امیدی نمیرود، باب فرج و گشایشی برایش باز شود که وقتی روی حسابهای معمولی امید آن ميرفت، باز نشده باشد. هر قدر اعتقاد به «توحید» در انسان قویتر باشد، امیدش به دستگیری خداوند در گرفتاریها بیشتر و ناامیدیاش از رحمت الهی کمتر است. این امر در مورد همۀ گرفتاریها، چه مادّی و چه معنوی، صدق ميکند.
امکان دارد جامعهها در اثر مشکلات، جنگها و کارهای طاقت فرسا به جایی برسند که از زندگی مأیوس شوند. یکی از نشانههای یأس از زندگی، خودکشی است. وقتی افرادی از زندگی مأیوس میشوند میگویند: خودمان را بکشیم و راحت کنیم.
انسان مؤمن به طور کامل باید به زندگی آینده امیدوار باشد که معنای انتظار فرج همین است؛ یعنی انتظار رسیدن به زندگی بهتر.
ما در این زمان نباید منتظر آمدن زندگی بدتر باشیم. ما وظیفه داریم برای زندگی بهتر، رشد بیشتر، رشد در زندگی معمولی، رشد در علم، رشد در صنعت، رشد در اخلاقیات و امثال آن تلاش و کوشش کنیم.
انسان نباید مأیوس شود و بگوید: من به هیچ جا نمیرسم، جامعه ما از بین رفته است، دیگر به جایی نخواهد رسید.
اصل انتظار فرج، از یک اصل کلی اسلامی و آیات قرآن مجید مایه میگیرد و آن اصل حرمت یأس و نومیدی از لطف و رحمت خداوند است. مسلمانان بر اساس تعالیم قرآن و روایات عقیده دارند که در پایان روزگار خداوند مردی را از دودمان پیامبر اسلام e برمیانگیزاند که به وسیله او دین اسلام را آشکار میسازد.
اینک به قسمتی از روایات که به این مطلب اشاره میکند پرداخته میشود:
پیامبر اکرم میفرماید: اگر از دوام دنیا به جز یک روز بیشتر نمانده باشد، خداوند آن روز را به قدری طولانی میگرداند تا مردی از دودمان من برانگیزد که هم نام من است… او زمین را پر از عدل و داد مینماید همچنان که پر از ظلم و جور شده است.
امیرالمؤمنان علی u میفرماید: مهدی مردی از دودمان ماست که در آخرالزمان ظاهر میشود در همه عالم شخصی به نام مهدی منتظر که مردم انتظارش را میکشند جز او وجود ندارد (او یک تن بیشتر نیست). از این حدیث شریف استفاده میشود که هرگز تعددی در مورد حضرت مهدی موعود وجود ندارد و به قول معروف مهدی شخصی است نه نوعی.
محمد بن زیاد از امام کاظم پرسید: آیا در میان شما امامان کسی هست که از انظار مردم غایب شود؟ امام فرمود: آری او کسی است که شخصاً از دیدگان مردم غایب میشومد ولی یادش از دلهای مؤمنان نمیرود، از دوازدهیمن امامان است که خداوند هر مشکلی را برای او آسان میکند و هر سختی و ناهمواری را برای او هموار مینماید. گنجها و معادن زمین را برای او ظاهر میگرداند و هر دوری و درازی را برای او نزدیک و کوتاه میکند و هر ستمگر گردن کشی را به وسیله او نابودی میسازد و هر شیطان سرکشی را به هلاکت میرساند. او پسر بانوی کنیزان است که ولادتش بر مردم پوشیده میماند… تا زمانی که خداوند او را ظاهر گرداند و به وسیله او زمین را پر از عدل و داد کند چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد.
در معارف شیعی، بر خلاف دیگر ادیان و مذاهب، منجی موعود تنها به عنوان شخصیتی مربوط به آینده که در آخرالزمان زمین را از هر گونه بیعدالتی و نابرابری پیراسته میسازد، مطرح نیست؛ بلکه او شخصیتی است فرازمانی که سه زمان گذشته، حال و آینده را به هم پیوند میدهد.
امام مهدیu از یک سو شخصیتی تاریخی و مربوط به گذشته است؛ چرا که او بر اساس قرائن و شواهد تاریخی انکار ناپذیر در زمان و مکان مشخص و از نسل و تبار شناخته شده به دنیا آمده و حوادث و رویدادهای مختلف تاریخی را رقم زده است. این امام از دیگر سو، شخصیتی است مربوط به زمان حال؛ زیرا او به موجب نصوص فراوان، حجت خداوند بر بندگان در عصر حاضر و امام زمان شیعیان است و مردم در همین زمان حال نیز وظایف و تکالیف مشخصی در برابر او دارند. و بالاخره این امام؛ همچون موعود دیگر ادیان، شخصیتی مربوط به زمان آینده است؛ چرا که بنابر روایات بیشماری که از پیامبر اکرمe و اهل بیت عصمت و طهارت u نقل شده، او جهان را پس از آنکه از ظلم و ستم پر شده از عدل و داد آکنده میسازد و آینده بشر را رنگ و بویی خدایی میدهد.
بنابراین تنها زمانی میتوان به شناختی جامع از شخصیت امام مهدی u و اندیشه مهدویت و انتظار شیعی دست یافت که جایگاه و نقش این شخصیت و اندیشه را در سه زمان گذشته، حال و آینده بررسی کنیم و ضمن توجه به ریشههای تایخی اندیشه مهدویت، رسالتی را که در عصر حاضر در برابر آن امام بزرگوار u برعهده داریم به فراموشی نسپاریم و در عصر غیبت تمام تلاش خود را برای کسب رضایت آن حضرت و دوری از ناخشنودی ایشان، به کار بندیم.
با این نگاه به انتظار است که دیدگاه فرهنگی- اجتماعی، شکل گرفته و نگاهی متفاوت را نسبت به آنچه تاکنون در زمینه فرهنگ مهدوی وجود داشته مطرح کرده است.
مسلمانان دیگر اعتقاد به ظهور حضرت مهدی u دراند. منتهی «مهدی» شخصی قایل نیستند و میگویند از فرزندان حضرت فاطمه علیهما السلام، شخصی به نام «مهدی» ظهور خواهد کرد. بعضیها آن حضرت را از فرزندان امام حسن u و بیشترشان از فرزندان امام حسین u میدانند. عدهای از علمای اهل سنت (بیش از چهل نفر) که تصریح کردهاند به ولایت و غیبت حضرت و این که حضرت زنده هستند و پشت پرده غیبت هستند. ولی بیشتر آنها قایل هستند که «مهدی»ای خواهد آمد، اما نه آن کسی که شیعیان قائل هستند و فرزند امام حسن عسگری u است. حالا فرق شیعه با اهل سنت چیست؟ آیا آنها هم مصداق «انتظار الفرج» هستند؟ آیا «انتظار فرج» اثری در جنبههای اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و آمادگیشان دارد یا نه؟ یا اگر دارد تفاوتشان با شیعه چیست؟ به حسب ظاهر انتظاری که آنها دارند، هیچ آثاری ندارد. حتی اظهار علاقهای هم نمیکنند و دیده نشده که در دعاها یا نمازشان بگویند: عجل علی ظهورک. در مدینه و مکه و جاهای دیگر یا در نماز جماعاتشان دیده نشده که اظهار کننده که خدایا ولیّت را برسان. این دلیل بر این است که آنها این «انتظار» را جدی نگرفتهاند. خیلی روی انتظار تکیه نمیکنند. کتابها مینویسند که ما هم به «مهدی» قایل هستیم، ولی روی آن کار نشده است و جدی نیست. اا شیعه این انتظار را همیشه دارد و نیمه شعبان را با چراغانی کردن جشن میگیرند که خودش نمود از بروز انتظار است و بایده هم باشد در غیر از ممالک شیعه نشین چنین حرکاتی برای امام زمان و ولی امر خدا و امام زنده نیست وقتی انسان آثار ظاهری را ندید، میتوان حدس زد که آثار قلبی و معنوی هم، یا نیست، یا خیلی کم است. چون اگر یک چیزی در انسان باشد، انسان بروز میدهد و ما میبینیم در بین شیعیان اینها بروز پیدا میکند.
آنها معتقدند که معلوم نیست کی میآید؛ هست؛ نیست؛ نزد آنها یک شیء مجهول است! ولی برای شیعه موضوع مجهول نیست. برای شیعه، انتظار مصداق و مخاطب دارد، ولی آنها مخاطب ندارند. نمیتوانند «یا صاحب الامر» یا «یا مهدی» بگویند، ولی شیعه میتواند.
منبع :ظهور مهدی از دیدگاه ادیان اسلام
بحار الانوار ،ج71،ص134
سلوک منتظران
قیام و انقلاب مهدی
غررالحکم و درالحکم،ش1323
فرم در حال بارگذاری ...