« یک حرف | شکر » |
همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می خوانم
قبولم کن من آداب زیارت را نمیدانم
نمی دانم چرا اینقدر بامن مهربانی تو
نمیدانم کنارت میزبانم یا که میهمانم
نگاهم رو به روی تو بلاتکلیف می ماند
که از لبخند لبریزم ، که از گریه فراوانم
به دریا میزنم دریا ضریح توست غرقم کن
در این امواج پر شوری که من یک قطره از آنم
سکوت هرچه آیینه ، نمازم راطمانینه
بریز آرامشی دیرینه در سینه پریشانم
تماشا می شوی آیه به آیه در قنوت من
تویی شرط وشروط من اگر گاهی مسلمانم
اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می گویم
که من یک شاعر دربار ی ام مداح سلطا نم
منبع : اصفهان زیبا، شماره1615
فرم در حال بارگذاری ...