« فلسفه اینکه روز عاشورا و تاسوعا را به این نام نهادند چیست ؟آیا تاسوعا و عاشورا قبل از قیام کربلا وجود داشتند؟ | پخته نشدن ماهی در آتش به برکت صلوات » |
چند شبهه در مورد قیام عاشورا و جواب آن
شبهه1:
از طرفی بر طبق گفتار شیعیان این رویداد در تابستان و هوای گرم و جهنمی رخ داده ولی با مراجعه به این سایت و وارد کردن تاریخ 10 ام محرم سال 61 هجری قمری در قسمت Islamic Calendar در می یابید که عاشورا در روز چهارشنیه 21 مهر ماه بوده است. البته 21 مهر نیز هوای کربلا آن چنان خنک نیست ولی آن تابستان جهنمی هم که شیعیان میگویند نیست… .
شبهه3:
در داستان هایی که از واقعه ی عاشورا گفته شده اشارهای به گرسنگی نگردیده ، یعنی کاروان حسین مشکل گرسنگی نداشته است. … پس این کاروان نیز مانند سایر کاروان ها حیوانات اهلی به همراه خود داشته که با مشکل گرسنگی مواجه نشود، مثلا گوسفند یا بز، برای رفع تشنگی نیز میتوانستند از شیر همین حیوانات اهلی استفاده کنند. در ضمن شتر نیز همراه آنها بوده ، عربها که به خوردن شیر شتر علاقهی بسیار دارند ، میتوانستند از شیر شتر ها نیز استفاده کنند.
شبهه4:
سه نقل قول در مورد مقبره حسین: هارون الرشید را در حالى پشت سر گذاشتم که قبر حسین علیه السلام را خراب کرده و دستور داده بود که درخت سدرى را که آنجا بود به عنوان نشانه قبر براى زوار، و سایهبانى براى آنان قطع کنند. (تاریخالشیعه،محمد حسین المظفری، ص 89، بحار الانوار،ج 45،ص 39 قبر شریف آن حضرت مورد تعرض و دشمنى متوکل عباسى قرار گرفت. او به توسط گروهى از لشکریانش قبر را احاطه کرد تا زائران به آن دستریس نداشته باشند و به تخریب قبر و کشت و کار در زمین آنجا دستور داد.. (اعیان الشیعه،ج 1،ص 628،تراث کربلا،ص 34;بحارالانوار،ج 45،ص 397).
پاسخ:
ابتدا لازم است به دو نکتهی ذیل دقت فرمایید:
نکتهی اول: جایگاه، مقام، منزلت و حقانیت الهی اهل بیت علیهمالسلام به شهادت و یا چگونه به شهادت رسیدن آنها نمیباشد و نتایج کالبد شکافی چگونگی شهادت آنها و کیفیت صدمات جانی، نه چیزی به مقام و حقانیّت آنها میافزاید و نه چیزی میکاهد.
طبق احادیث، حتی مؤمن اگر در بستر خود آرام بمیرد، باز هم شهید است، چه رسد به مقام مقدس اهل بیت (ع) و به ویژه حضرت سیدالشهداء ابا عبدالله الحسین علیهالسلام. آیا اگر ایشان به علت کهولت در بستر خود رحلت مینمودند، امام برحق نبودند؟! البته معلوم است که نویسنده این مضخرفات، نه تنها مسلمان نبوده، بلکه بغض شدیدی هم نسبت به مسلمانان دارد، چه رسد به تشیع. و تأثیر نهضت امام حسین (ع) بر استحکام باورها و بیداری و تابعیت شیعیان در نپذیرفتن ذلت، بر عصبیتشان میافزاید.
پس، سعی دشمنان در ایجاد شبهه نسبت به این که حالا ایشان چقدر تشنه شدند، چند تا تیر به بدنشان وارد شد، آیا انگشت مبارکشان نیز بریده شد یا خیر و …، برای بیدین کردن مردم، تلاشی مذبوحانه و بینتیجه است، چرا که به هر نتیجهای برسند، در اصل موضوع هیچ تفاوتی حاصل نمیگردد و گرایش مردم به خاطر تعقل و تفکر و تأمل و توفیق الهی است و نه به خاطر نحوهی شهادت. البته آنها میدانند که «معصومیت» و «مظلومیت» دو شاخصهی منحصر به فرد اهل عصمت (ع) است که سبب تصدیق فطرتها و جذب وجدانهای بیدار میگردد، لذا سعی دارند به هر بهانهای که شده به نوعی این شاخصه را کم رنگ جلوه دهند تا در مراحل بعدی نفی کنند. لذا میبینید که اساس ماجرای کربلا و عاشورا را به رغم آن که [صرف از گرایش شیعه] یک واقعهی تاریخی است و حداقل میتوان به لحاظ تاریخ آن را مطالعه نمود، «افسانه» میخوانند! تا قبل از هیچ سؤال و جوابی، اصلش را نفی کرده باشند.
نکتهی دوم: اگر چه متأسفانه نه تنها بسیاری از تحریف کنندگان دروغهایی در نقل ماجرا اضافه یا کم کردهاند، بلکه گاه برخی از مداحان سخنان بیسند و غیر واقعی را بیان داشتهاند، اما اولاً همهی مداحان چنین نیستند و ثانیاً اصل تاریخ، اسناد و کتب تاریخی از بین نرفته است و سند ما در شناخت تاریخ کربلا و عاشورا نیز نقل مداحان نمیباشد.
اما در پاسخ شبهات مطروحه، که گمان نمودهاند به بهانههای جغرافیایی، زمینشناسی و … میتوانند تاریخ را محو کنند:
1- چنین نیست که در هیچ کجای کرهی زمین، برای رودخانهها حاشیهی بیابانی وجود نداشته باشد. هنوز که هنوز است، حواشی بسیار طولانیای در امتداد فرات (چنان چه در عکس فضایی از مسیر فرات مشهود است) و بسیاری از رودخانههای دیگر، بیابان است. وانگهی چه کسی گفته که جلگههای حاشیهی هر رودخانهای حتماً مانند جلگههای گیلان و مازندران سر سبز است؟ گاه (چنان چه در همین عکس نیز مشخص است)، جلگهای کوچک به وجود میآید و گاه ممکن است که طول جلگه نیز در مسیر رودخانه زیاد باشد، اما عرض آن، ده، بیست یا سیمتر بیشتر نباشد و مابقی سرزمین خشکی باشد.
آن چه بیان شد، در رد ادعاهای به اصطلاح علمی شبههپراکنان بود. اما راجع به «کل منطقهی کربلا»، کسی نگفته که بیابان بیآب و علف و لم یزرع (مانند کویر لوت) بوده است. بلکه آنجا نیز نه تنها حاشیهی جلگهای داشت، بلکه نخلستان هم داشت. چنان چه در تاریخ میخوانید که ضاربین دستان مبارک حضرت عباس (ع) در پشت نخل کمین کرده بودند.
اما بدیهی است که جنگ در ناحیهی جلگهای و داخل نخلستانها واقع نشد، بلکه در زمینی باز که فاصلهی طولی کوتاهی با رودخانه داشت صورت پذیرفت و طبیعی هم این است که جنگ تن به تن در زمین باز صورت پذیرد. البته گاهی هم جنگهای تن به تن به داخل نخلستانهای حاشیه کشیده میشد.
همان طور که بیان گردید، همهی سرزمین کربلا جلگه نبود، بلکه سرزمین سوزان بود و هست. چنان چه اهواز، مسجد سلیمان و … نیز همین گونهاند. لذا این که میگویند: در جایی که آبادانی نبود و بیابان بود جنگ واقع شد، منظور این نیست که حتی یک علف یا نخل هم نمیروئید، بلکه در آن منطقه چند چشمه هم وجود داشت (مانند بسیاری از مناطق سوزان در کنارهی اروند رود و …)، اما آبادانی نبود. یعنی کشت و زرع و خانه و زندگی نبود و البته منطقهی جلگهایش نیز کلاردشت نبود، بلکه در حاشیه و به صورت پراکنده از نخل برخوردار بود. تاریخ مبین است منطقهای که در آن جنگ واقع شد بیابانی بود. چنان چه هرثمه میگوید:
«… سالیان چندی از ماجرای بازگشت از جنگ صفین به همراه امیرالمؤمنین (ع) که در سرزمین کربلا توقف کرده بودیم گذشته بود تا حادثهی کربلا پیش آمد و من هم در میان سپاه عبیدالله بن زیاد بودم. وقتی وارد سرزمین کربلا شدم، من آن منطقه را شناختم که همان بیابان است که به همراه علی (ع) در آن جا فرود آمده بودیم…». (ماجرای توقف امیرالمؤمنین علیهالسلام در بیابان کربلا در شرح نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید، ج3، ص 170 مفصل بیان شده است).
اگر همین امروز هم وارد شهرهایی چون کربلا شوید، به سرعت متوجه خواهید شد که به رغم نزدیکی به رودخانهی فرات و برخورداری از آبادانی، هنوز هوای سوزان و عطشآوری دارد، اگر چه نسبت به مناطقی چون نجف، آب و هوای بهتری دارد.
پس، این که کربلا در حاشیهی فرات بوده و حواشی رودخانهها همیشه جلگهای است … و دیگر بهانهها، دلیل نمیشود که اولاً حاشیهی فرات مانند حواشی سرسبز و خنک «میسیسیپی» باشد و ثانیاً هیچ منطقهی خالی و غیر سر سبزی برای جنگ نداشته باشد. لذا در آن منطقه نیز درختان نخل وجود داشت، اما جنگ در منطقهای نه به وسعت زیاد، اما خشک و کمی دور از رودخانه در گرفت.
2- اما در خصوص امکان حفر چاه نیز که گمان کردهاند دیگر خیلی حرف مهمی زدهاند! باید بدانند: اولاً گاهی در حاشیهی یک رودخانهی پر آب، با حفر 4 متر میتوان به آب رسید و گاهی با حفر 14 متر هم نمیتوان به آب رسید و گاهی یک چاه 4 متری و به آب رسیده، پس از اولین برداشت آب خشک میشود و باید یک یا چند روز صبر کرد تا دوباره آبی در آن جمع شود.اگر باور نمیکنند، تشریف ببرند به سرزمین جلگهای و دشت سر سبز و پر آب گیلان. نرسیده به شهر رشت، منطقهای وجود دارد به نام «سراوان» که دهستانهای دهبنه، سنگر و … را شامل میگردد و مملو از جنگلهای سرسبز و زمینهای شالیز است. در این منطقه بادهای گرم پاییزی میوزد، چنان چه زمین هم چون کویر ترک میخورد! و چاهها گاه با حفر 7 متر به آب میرسد و گاه با 35 متر! و اگر چاه، دستکم نیمه عمیق نباشد، با اولین برداشت خشک میشود تا چند روز دیگر. به ویژه اگر در تابستان و پاییز باران کافی نباریده باشد. این به لحاظ بهانههای محیطی. اما دربارهی کربلا:
امام حسین علیهالسلام و یارانش تا روز هفتم محرم دسترسی به آب داشتند و به رغم محاصرهی آب، گاه با یک یورش، آب بر میداشتند. البته در این مدت چون دستور جنگ نرسیده بود و عبیدالله بن زیاد نیز ابتدا مایل بود جنگی در نگیرد و دستش به خون امام آغشته نگردد، حفاظت از آب را در یورش به حدّ جنگی جدی نمیکشاند.
در روز هفتم، عمر بن سعد مأموریت حفاظت از آب را به عمرو بن حجاج زبیدى به همراه پانصد سوار واگذار کرد. آنان از روز هفتم تا دهم محرّم یعنى پایان جنگ با جدّیت تمام از شریعه فرات حفاظت مى نمودند که مبادا امام حسین(علیه السلام)و یارانش از آن، آب بَردارند. (اخبار الطوال، ص 301 و ابن اثیر، عزالدین على، همان کتاب، ج 5، ص 185 و ابن شهر آشوب، ابى جعفر رشید الدین محمد بن على، همان کتاب، ج 4، ص 97 و طبرى، محمد بن جریر، همان کتاب، ج 7، ص 300).
پس در این مدت حفر چاه ضرورتی نداشت. اما پس از آن، امام حسین (ع) نیز نسبت به حفر چاه (با همان عمق سه یا چهار متر که فرض کردهاند) اقدام نمودند. بنابر روایت ابن اعثم کوفى و ابن شهرآشوب، امام حسین(علیه السلام) در جلوىِ خیمه (به فاصلهی 19 قدم) چاهى حفر کردند. (ابن شهرآشوب، ابى جعفر رشیدالدین محمد بن على، مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 50 و ابن اعثم کوفى، ابو محمد احمد بن على، الفتوح، ص 893).
دلیل دیگر حفر چاه توسط امام (ع) و یارانش، نامه عبیدالله بن زیاد به عمر سعد است. او در این نامه نوشت: «اما بعد به من چنین خبر رساندهاند که حسین(علیه السلام) و یاران او چاهها فرو بردهاند و آب بر مىدارند، لهذا ایشان را هیچ فرو ماندگى نیست! چون بر مضمون نامه وقوف یابى، باید که حسین بن على(علیه السلام) و یاران او را از کندن چاه منع کنى و نگذارى که پیرامون آب گردند». (ابن اعثم کوفى، ابومحمد احمد بن على، الفتوح، ص 893).
اما مسلم است که اولاً چاه را در داخل خیمه حفر نکرده بودند و ثانیاً دیگر دسترسی به آن چاه ممکن نشد و طبیعی است اگر چند نفر محدود که بین سی هزار نفر محاصره شدهاند، امکان نزدیک شدن به چاهی که در چند متری خیمهها حفر شده است، برایشان میسر نگردد. لذا از آن پس، امام (ع) برای دسترسی به آب، به طرف شط یورش میبردند و آب تهیه میکردند.
«امام حسین(علیه السلام) 30 تن از سواران و 20 تن از پیادگان سپاه خود را به فرماندهى برادرش حضرت عباس(علیه السلام) جهت آوردن آب به سوى فرات فرستاده و آنها با درگیرى مختصر با محافظان آب موفق شدند 20 مَشک آب براى امام حسین(علیه السلام) و یارانش بیاورند.» - (طبرى، محمد بن جریر، تاریخ طبرى، ج 7، صص 3007، 3006 و ابن اثیر، عزالدین على، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ج 5، ص 159 و ابن اعثم کوفى، مقاتل الطالبیین، ص 119، بلاذرى، احمد بن یحیى بن جابر انساب الاشراف، ج 2 جزء 3، ص 181 و دینورى، ابو حنیفه احمد بن داوود، اخبار الطوال، ص 302، 301 و علامه مجلسى، محمد باقر، «همان کتاب»، ج 44، ص 338).
پس، هیچ کس مدعی نشده است که امام حسین (ع) و یارانش ده یا هفت یا حتی سه شبانه روز کاملاً بیآب بودند. بلکه هم چاه حفر کردند و هم به شط یورش برده و آب آوردند و هم آب ذخیره کردند. اما دقت شود که اولاً تعداد همراهان حدود 175 یا کمتر از 200 نفر بود که 135 نفر آنان زنان و کودکان بودند و ما بقی را مردان تشکیل میدادند که 18 نفرشان از آل هاشم بودند و مابقی از شیعیان. و در شب عاشورا نیز 32 نفر از سپاهیان عمر سعد به لشکریان امام حسین (ع) پیوستند که «حرّ» به همراه پسر و غلامش آخرین آنها بود.
بدیهی است که پس از جلوگیری از دسترسی به آب چاه [که آن هم نمیتوانست پاسخگو باشد]، 20 مشک آب و سایر ذخایر نمیتوانست پاسخگوی عطش و سایر نیازهای حدود 200 نفر باشد.
این شبهه افکنان بیدین و مغرض که گمان دارند با محاسبات چرتکهای میتوانند تاریخ را تحریف کنند، آیا محاسبه نمیکنند که در آن روزگار و شرایط [که تانکر یا بشکهی آب نبود]، مگر چقدر آب میتوانستند ذخیره کنند. اگر هر نفر در روز فقط 10 لیتر مصرف آب داشته باشد، روزی دو هزار لیتر و برای سه روز 6 هزار لیتر ذخیرهی آب لازم بود.
اما، در عین حال آب را نیز به حد امکان ذخیره کرده بودند و حتی تا صبح عاشورا نیز آب داشتند و امتناع از نوشیدن و سیراب شدن توسط یاران امام (ع)، به خاطر نگهداری آب برای زنان و کودکان بود. مگر در اخبار مستند نمیخوانیم:
««امام حسین(علیه السلام) در لحظات آخر از فرط تشنگى قدح آبى خواست و چون آن را به دهان نزدیک ساخت، حصین بن نمیر، تیرى بر آن حضرت زد که به دهانش خورد و مانع از آشامیدن شد و امام قدح را رها فرمود». (بحارالانوار، ج 44، ص 304).
و یا «وقتى حضرت عباس(علیه السلام) از برادرش امام حسین(علیه السلام) اجازه نبرد گرفت، امام از وى درخواست کرد که کمى آب براى کودکان بیاورد و او نیز صداى العطش آنها را شنید، برمى آید که در این لحظات واپسین، آخرین ذخیره آب آنها تمام شده است و بر اساس همین روایت، حضرت عباس(علیه السلام) نیز موفق به آوردن آب نشد». (بحارالانوار، ج 45، ص 41).
پس معلوم است که تا آخرین لحظات ذخیرهی آبی بوده، اما نه آن قدر که همگان را سیراب کند. مشکل اینجاست که این بچه یزیدها، سختی تشنگی در جنگ را با تشنگی مقطعی خود در زیر کولرگازیهای چینی و یخچالهای آمریکایی مقایسه میکنند و انتظار دارند که اگر چند مشک آب هم در روز عاشورا وجود داشته، 135 نفر زن و کودک که در محاصره، گرما، استرس، وحشت [که همگی عطشآور است] و 72 نفر که مرتب سواره و پیاده به قلب دشمن میزنند، میکشند و کشته میشوند، نباید تشنه شوند و تشنگی امام (ع) و یارانش فقط افسانه است(؟!) بدیهی است که این حرفها فقط بروز بغض و کینه و شیطنت است. چنان چه از لحن کلامشان پیداست.
3- اما در خصوص تاریخ عاشورا، ممکن است عدهای از عوام گمان کرده باشند که گرما و تشنگی، یعنی تابستان گرم و سوزان، اما هر کسی که قدری مطالعه داشته باشد، میداند که عاشورا مصادف با روز چهارشنیه 21 مهر ماه بوده است. حال این تاریخ چه نقضی در تاریخ کربلا و مصائب عاشورا وارد میکند؟! در هر حال هیچ موقع در 21 مهر، دمای شهرهای جنوبی ایران، عراق و یا سرزمین حجاز و اطراف خلیج فارس کمتر از 35 یا 30 درجه نبوده است و در چنین حرارتی بدون آب حتی نمیشوید دوید، چه رسد به این که تازید و جنگید. اصلاً فرض بگیرید که عاشورا در وسط زمستان و در دشتی سبز واقع شده است! آیا آدمی در زمستان آب نمینوشد و اگر مانع دسترسی او به آب شوند، تشنه نمیگردد و اگر وارد جنگ تن به تن شود و پیاده به قلب دشمن بزند و یا با اسب بتازد، عطشاش مضاعف نمیگردد؟! چقدر این بهانههای کینهتوزانه، ضعیف و مسخره است؟!
4- و اما دربارهی گرسنگی و استفاده از شیر یا گوشت حیوانات اهلی همراه! این جنابان مدعی عقل و علم، عزیمت امام حسین (ع) و یاران به دعوت اهالی معتبر شهر بزرگ کوفه که پایتخت جهان اسلام بوده است را با کوچ عشایر اشتباه گرفتهاند.
مگر وقتی [حتی صدها سال قبل از اسلام]، لشکریان امپراطوریهای ایران و روم مسافتهای طولانی و گاهی شش ماهه را میپیمودند و به مرزهای یک دیگر نزدیک میشدند، با خود گله میبردند؟! مگر وقتی امیرالمؤمنین علیهالسلام به همراه یاران برای زعامت حکومت اسلامی از مدینه به سوی کوفه حرکت نمودند، با خود شتر و گاو و گوسفند و بز بردند؟! مگر وقتی معاویهی ملعون از شام به سوی مدینه حرکت نمود، مانند عشایر و چوپانان با خود گله آورد؟! مگر سپاهیان یزید که از شام به سوی کوفه آمدند، شتر و گوسفند و بز و احیاناً چند تا مرغ و خروس به همراه آورده بودند؟! مگر وقتی سپاهیان یزید، عبیدالله بن زیاد و عمر سعد، اسرا را از کوفه به شام میبردند، با خود گله آورده بودند و در بازگشت نیز گله را همراه بردند؟! و مگر کسی شتر مادهی شیرده با خود به چنین سفری میبرد؟! و یا احیاناً با شتر باردار به جنگ میرود؟! آخر این چه بهانههای سخیفی است که گمان میکنند با تمسک به آنها میتوانند تاریخ را تحریف و محو کنند و یا بر علیه مسلمانان دلالتی کنند؟!
در آن زمان روش این بود که کاروان آذوقهی لازم تا توقفگاه بعدی را که شاید یک یا دو روز راه بود به همراه بر میداشت و در آن توقفگاه آذوقهی لازم برای ادامهی مسیر تا توقف بعدی را تهیه مینمود.
این سفر نیز همینگونه بود. حضرت (ع) پول کافی داشت. آن قدر که وقتی در سرزمین کربلا متوقف گردید و بروز جنگ را حتمی دید، دستور داد زمینهایی که در کربلا (منطقهی جنگ) مالک دارد، خریداری شود. پس آذوقه را در توقفگاهی که حتماً آبادی بود تهیه میکردند و در کربلا نیز که راه آنان سد شد، آذوقهی رسیدن تا به کوفه را نیز همراه داشتند، اما توقف ده روز به طول انجامید و به شهادت و اسارت ختم شد. بدیهی است که گرسنگی نیز به همراه تشنگی بر آنها غلبه کرده بود. چنان چه گاه که نزد امام سجاد (ع) از تشنگی پدرش یاد میکردند، میفرمود: چرا از گرسنگی او نمیگویید؟!
روز عاشورا ، روز عاشورایی شدن حق جویان وحق طلبان است. روز انجام برزگترین مسئولیت آدم در دشوارترین شرایط است.
روز عاشورا ، روز دادن آنچه هست برای ایجاد آنچه باید باشد. روز پایداری و وفاداری در عصر غروب دین در روزگار بی تفاوتی هاست.
فرم در حال بارگذاری ...