« کاهو ضد عصبانيت و اضطراب | روستايي نيمه ايراني- نيمه اروپايي » |
براساس شواهد و بررسيهاي تاريخي و باستانشناسي و آنچه از کتيبهها و نوشتهها و آثار يافتهشده در منطقه به دست آمده، محوطه باستاني مرودشت از گذشته بسيار دور از اهميت و اعتبار خاصي برخوردار بوده است.
ميدانيم که صفه تخت جمشيد در دامنه کوه رحمت ساخته شده است. ميتوان گفت اين کوه که به نام ميترا يا مهر نيز ناميده ميشود براي اقوام پيش از آريايي و همچنين آرياييها قداست داشته که به نوعي تماميسازههاي تخت جمشيد را در پناه خود دارد.
داريوش در کتيبه خود در ديواره جنوبي صفه صراحتا بيان ميکند که تا پيش از اين، هيچ بنا يا معبد يا نيايشگاه و ساختماني در اين محل وجود نداشته است. پس بيترديد زمين اين مکان اهميت داشته است.
محوطه تخت جمشيد از نقش رستم که مکاني متبرک و مرکز استقرار قوم پاسارگاد بوده و از سوي کوروش به عنوان پايتخت انتخاب شده و آرامگاهش نيز در همان جا واقع است، فاصله بسيار کمي دارد.
بايد در نظر داشت که اين مکان در مرکز ايالت پارس واقع شده است و به سهولت با نواحي مهم پادشاهي مانند شوش و انشان -که محل پادشاهي و حکومتي پدران کوروش کبير بوده- و بابل، مراکز شرقي امپراتوري، پايتخت، مرکز اصلي مادها و هگمتانه در ارتباط بوده است.
معادن بزرگ سنگ که بقاياي آنها در اطراف تخت جمشيد و نقش رستم هنوز به چشم ميخورد، رودهاي مهميمانند کر و پلوار که امکان دسترسي به آب را براي انجام کارهاي ساختماني فراهم ميکردهاند و زمين حاصلخيز منطقه… همه و همه ميتواند دليلي براي انتخاب اين مکان براي ساخت بناي منحصربهفرد تخت جمشيد باشد.
محققان و پژوهشگران با توجه به نقوش و نوع معماري و مطالعات انجام شده، هر يک کاربرد خاصي را براي تخت جمشيد تعريف کردهاند: برخي اين بناي شگفتانگيز را مقر و استراحتگاهي موقت، برخي محل برگزاري آيين نوروزي و جشنهاي بهاري، گروهي رصدخانهاي جهت انجام مطالعات نجومي، برخي محل گردهمايي و شورا و پارلمان و برخي نيايشگاهي بزرگ جهت برگزاري انجام مراسم مذهبي ميدانند.
رصدخانه نبوده است
آنچه که بايد مورد توجه قرارداد اين است که اين بنا هر چه بوده به طور حتم محل رصد ستارگان، رصدخانه و محل انجام مطالعات نجومينبوده است. هخامنشيان در اين دوره محاسبات نجوميخود را براساس محاسبات رياضي انجام ميدادند و نيازي به رصد چشمييا اندازهگيري سايهها و تابش خورشيد -آنگونه که قبل از آنان در ميان اقوام بومي فلات ايران و بابليان و آشوريان مرسوم بوده- نداشتند. از سويي ديگر معماري تخت جمشيد با هيچکدام از تعاريف موجود در مورد بناهاي مورد استفاده براي رصد آسمان منطبق نيست.
براي رصد آسمان نياز به ساختمان يا برج رصدي با ارتفاع زياد است و اگر چنين برجي وجود نداشته باشد، بايد بناي رصد در محوطهاي کاملا باز که افق ديد باز و گسترده دارد، ساخته شود. با يک بررسي ساده ميداني در تخت جمشيد متوجه اين مطلب ميشويم که نه در محوطه تخت جمشيد و نه بر فراز کوه رحمت هيچ برج رصدي وجود ندارد و از سويي يک سمت تخت جمشيد تکيه بر کوهي بلند دارد که مانع از ديد مستقيم در آن سمت ميشود.
ساعت آفتابي نبوده است
تعيين زمان دقيق نوروز بر اساس تابش نور خورشيد و استفاده از ساعت آفتابي در تخت جمشيد نيز از جمله مواردي است که براي دلايل ساخت اين بنا مطرح ميشود. برخي معتقدند وجود بعضي علائم روي سنگها و خصوصا سنگي که در کاخ سه دروازه وجود دارد، نشاندهنده نوعي ساعت آفتابي براي تعيين دقيق زمان نوروز در اول فروردين برابر با 21 مارس است.
اين نظريه درست بود اگر زمان دقيق نوروز در زمان هخامنشيان با زمان وقوع نوروز در زمان حال برابر ميبود؛ درحاليکه اينطور نيست. در زمان هخامنشيان تنها يک بار در زمان کمبوجيه سال نو با 21 مارس يا اول فروردين برابر ميشود و درديگر موارد، آغاز سال نو از اواخر اسفند تا اوايل ارديبهشت متغير بوده است.
از سوي ديگر تالاري که اين سنگ موسوم به ساعت آفتابي در آن قرار دارد، در زمان هخامنشيان از همه سو با ديوار مسدود بوده و نور خورشيد نميتوانسته به داخل بتابد، و نيز همانطور که قبلا هم متذکر شديم تخت جمشيد بر دامنه کوه رحمت قرار دارد و کوه مانع از رسيدن نور خورشيد هنگام طلوع به اين بنا ميشود و نور خورشيد در واقع هنگاميکه روز کاملا اتفاق افتاده است به کل بناي تخت جمشيد و خصوصا بناي سه دروازه ميتابد.
همچنين بايد توجه داشت که محور زمين و جهت تابش خورشيد در 2500 سال قبل با امروز بسيار متفاوت بوده است. کارشناسان نجوم و ستارهشناسي کاملا به اين مساله واقفند که به دليل چرخش محور زمين در طي 2500 سال، تنها با محاسبات دقيق رياضي و ستارهشناسي ميتوانيم جهت تابش خورشيد را براساس محور زمين در زمان هخامنشيان تعيين کنيم.
همچنين امروزه ميدانيم که علائم و نشانههاي موجود روي اين سنگ نه علائم نجومي و نشانگر چهار جهت اصلي؛ بلکه نشانههاي معماري و امضاي معمار و سنگ تراش آن است که در ديگر پايه ستونها نيز ديده ميشود. در واقع سنگ مزبور پايه زيرين ستوني است که امروزه ديگر وجود ندارد. هرچند ميتوان گفت که برخي آيينهاي ويژه از جمله جشنهاي بهاري در اين محل برگزار ميشده؛ اما تنها محل برگزاري نوروز نبوده است.
پايتخت نبوده است
در مورد اينکه تخت جمشيد يکي از پايتختهاي اصلي و محل استقرار خانواده سلطنتي بوده نيز جاي شک و ترديد است. صفه تخت جمشيد در دشتي باز و بدون هيچ گونه امکانات دفاعي مخصوص يک ارگ يا قلعه واقع شده است. تماميصفه و ساختمانهاي آن از سه جهت از فاصله دور قابل رويت هستند.
با وجود نامگذاري کاخها و آنچه برخي به آن معتقدند، تالارها و بناهاي صفه تخت جمشيد را نميتوانيم مقر استقرار پادشاهان و خانواده سلطنتي بدانيم. اين بنا فاقد امکانات زندگي به عنوان پايتخت براي خاندان سلطنتي است. شايد در زمان برگزاري جشنهاي بهاري و در مدت زماني کوتاه شاه و خانواده و همراهانش در اين محل اقامت داشتند؛ اما استقرار موقت در اين مکان با استفاده از آن به عنوان پايتخت يک امپراتوري بزرگ تفاوت بسيار دارد.
نيايشگاه بزرگ؟
براساس سنگنگارهها و نقوش ديوارها و پلکانها، بعضي محققان بر اين باورند که تخت جمشيد يک نيايشگاه بزرگ براي انجام آيينهاي مذهبي است. ميدانيم که آيين مهرپرستي بسيار پيش از مذهب زرتشت در فلات ايران رواج داشته و از ميان پادشاهان هخامنشي نيز اردشير دوم احترام بسيار براي اين ايزد قائل بوده.
شايد بتوان نقش برجسته مهم حمله شير به گاو در تخت جمشيد را نوعي نشانه آيين مهرپرستي دانست؛ اما در اين تصوير بايد به حالت حمله شير به گاو و نشانههاي موجود بر بدن گاو توجه کرد. گاو نشان سلطنتي دارد و گاوي عادي نيست.
آيا ميتوان تصور کرد که سنگ نگاران و معماران حيواني با نشان سلطنتي را به عنوان قرباني مهر نشان دادهاند. از سوي ديگر نقش نبرد شاه با شير است که در فاصله کمياز اين تصوير ديده ميشود. اگر آيين مهر در اين زمان آنقدر گسترش داشته که معماران تخت جمشيد را تحت تاثير خود قرار داده است، چرا شاه بايد شيري را که نشانه اين ايزد است با خنجر به قتل برساند.
از سوي ديگر با مطالعه دقيق و نزديک ميتوانيم دريابيم که هر يک از تالارها و بناهاي تخت جمشيد به نوعي با نقوش خاصي که شايد معرف آيين يا اعتقادات يکي از اقوام و ملل تابعه باشد، زينتيافتهاند، آيا اين امر نشاندهنده اين است که هر يک از اين تالارها مخصوص برگزاري آيين خاص مذاهب مختلفي است که در سراسر امپراتوري پارسيان بوده است؟ آيا ميشود تخت جمشيد را مرکزي براي تجمع نمايندگان همه ممالک تابعه دانست که در زماني مشخص براي تبادل نظر و ديدار با شاه به دور يکديگر گرد ميآمدند؟
اين نمايندگان در مدت اقامت خود در تخت جمشيد ضمن آنکه ميتوانستند با آزادي به نيايش خداي خود بپردازند ميتوانستند با عقايد و مناسک مذهبي ساير ملل نيز آشنا شده و به تبادل نظر و بحث و گفتوگو بپردازند. شايد بتوان تخت جمشيد را يک دايره المعارف بزرگ ساخته شده از سنگ دانست.
هرتازه واردي با نگاه کردن به نقوش و حجاري ديوارها ميتوانسته به راحتي با ديگر ملل تابعه، نوع پوشاک، محصول خاص آن منطقه، اعتقادات مذهبي، فرهنگ، زبان و درجه اهميت و نزديکي آنان به حاکميت امپراتوري آشنا شود. در اين گردهمايي، نمايندگان ملل تابعه هر يک هدايايي را به پيشگاه شاه تقديم ميکردند.
با وجود برخي اظهارنظرها بايد گفت آنچه اين نمايندگان با خود حمل ميکنند، باج و خراج و ماليات سالانه نيست. شايد بتوان گفت منظور از آن نقوش که هر شخصي يک شيء، حيوان، پارچه، نوشيدني و خوراکي خاصي را با خود حمل ميکنند و به پادشاه پيشکش ميکند، اين است که ملل تابعه را با آنچه محصول مخصوص سرزمينشان است نشان دهند.
به عنوان مثال نمايندگان ليديه همواره با بازوبندهاي طلا مشخص شدهاند. نظير اين بازوبندها در گنجينه سيحون که اينک در موزه انگلستان است، يافت شده و گزنفون نيز بازوبند طلا را بهترين و ممتازترين هديه ليديهها معرفي کرده است. همچنين نمايندگان آفريقاي جنوبي با حيواني به نام اُکاپي و عاجهاي فيل نشان داده شدهاند.
به هر حال هنوز هيچ نظر قطعي درباره دليل ساخت تخت جمشيد نميتوان ارائه داد.
گاو دروازه ملل
دروازه ملل تخت جمشيد سه درگاه عظيم رو به سه جانب داشته که نقش دو جفت گاو عظيم الجثه بر درگاههاي غربي و شرقي حجاري شده است. دو جفت گاو بر درگاه غربي و دو جفت گاو با سر انسان در مدخل شرقي قرار دارد. توصيفات مختلفي درباره تصوير سر انساني گاو گفته شده که بعضي از آنها بسيار عجيب و دور از ذهن است
منبع: مجله همشهري
فرم در حال بارگذاری ...