« ذکر؛ | سوگند نامه پزشکي: » |
مي پرسي چرا کور محشور شده اي ؟(1)
آيا در دنيا همسايه مسجد نبودي ؟ آن را ديدي ؟
مگر اين آيات را نخوانده اي که :
هر کسي در اين دنيا کور (دل) باشد در آن دنيا کورتر است (2) ؛
و همچنين : و هر کس از هدايت من [ که سبب ياد نمودن از من در همه امور است ] روي بگرداند ، براي او زندگي تنگ [ و سختي ] خواهد بود ، و روز قيامت او را نابينا محشور مي کنيم. (3)
هر آن کس ز يادم کند احتراز ……. نـــــگردد به رويش در رزق باز
چو محشور گردد به پيش خدا ….. بود ديـده اش کـور ، روز جزا (4)
گاهي اوقات براي اداي نماز به مساجد محله هاي مختلف مي روم . تعداد صفوف برخي از مساجد شهر ، خيلي اندک است در حالي که آن مسجد همسايگان زيادي دارد !
براي همسايه مسجد مکروه است که بدون عذري مانند باران ، نماز را در غير آن مسجد بجاي آورد.
همسايه مسجد کيست؟ در برخي از روايات همسايه مسجد را چهل خانه از هر طرف ذکر نموده ¬اند.(4)
در حديثي از اميرالمؤمنين (ع): «حَرِيمُ الْمَسْجِدِ أَرْبَعُونَ ذِرَاعاً وَ الْجِوَارُ أَرْبَعُونَ دَاراً مِنْ أَرْبَعَةِ جَوَانِبِهَا ، حريم مسجد چهل ذراع و همسايه¬ هاي آن چهل خانه از چهار طرف است». در حديث ديگري، کساني که صداي اذان را مي¬ شنوند به عنوان همسايگان مسجد معرفي شده ¬اند.(5)
در قرآن کريم يک اصل حاکمي است که در سوره? مبارکه? «نبأ» است يک جاي قرآن هم بيشتر اين مطلب نيامده و آن اين است که «جَزَاءً وِفَاقاً»[6] يعني ما هرگز کيفري بيش از اندازه? استحقاق نخواهيم داد آيه? 26 سوره? مبارکه? «نبأ» اين است «إِلَّا حَمِيماً وَغَسَّاقاً ? جَزَاءً وِفَاقاً» اين درباره? سيّئات است ؛ درباره? حَسنات که «مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا»[7] هست، «فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا»[8] هست و مانند آن، آن جزايي که مطابق با عمل است بيشتر از عمل نيست در خصوص معصيت است ولي درباره? طاعت که جزا بيش از آنهاست خب پس «جَزَاءً وِفَاقاً» اين اصل کلي را که قرآن آموخت کفّار هم يا برابر آن فطرتش آگاه بودند يا از اصل قرآني باخبر شدند به خدا در قيامت عرض ميکنند که حالا جهنّم ميبري ببر ولي ما را چرا کور محشور کردي «لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَي» اين سؤال، تو که گفتي جزا وفاقِ عمل است ما هم که در دنيا بصير بوديد جهنم هم ميخواهي ببري بسوزاني ما نسبت به او حرفي نداريم اما حالا چرا کور محشور کردي، ذات اقدس الهي در پاسخ به اينها مهلت ميدهد که چنين سؤالي بکنند تا هم براي آنها در آخرت روشن بشود هم براي مؤمنان در دنيا روشن بشود.(9)
«رب لم حشرتني اعمي و قد کنت بصيرا» پروردگارا من که در دنيا چشم داشتم، چرا مرا کور به اين دنيا آوردي؟ مي دانيد به او چه جواب مي دهند؟ جواب مي دهند که بينايي آن دنيا به درد اين دنيا نمي خورد، اينجا يک بينايي ديگري لازم دارد که بايد در آنجا به دست مي آوردي. (قال کذلک اتتک آياتنا فنسيتها و کذلک اليوم تنسي؛ مي فرمايد: بدين سان بود که آيات ما به تو رسيد ولي آنها را فراموش کردي و همان گونه امروز فراموش مي شوي( طه/124 تا 126). تو آن چشم بينا را در دنيا پيدا نکردي که آيات ما را ببيني، آيات ما جلوي چشمت بود و نمي ديدي، کور بودي، بديهي است که اينجا هم کوري، هر که در دنيا چشم باطن داشته باشد اينجا هم چشم دارد، چشم ظاهر که ملاک نيست. (10)
اين همه مساجد و مراکز مذهب بود تو آنها را نديدي به دنبال مراکز فساد ميرفتي تو هر جا ببيني جاي گناه کجاست آنجا را ميديدي آدرس ميگرفتي و ميرفتي خب مسجد که درِ خانهات بود، حسينيه که درِ خانهات بود، مراکز قرآن که درِ خانهات بود اصلاً آنها را نميديدي ما که تو را کور نکرديم تو کور بودي و کور محشور شدي همين، اينکه ميگويد ?رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَي وَقَدْ کُنتُ بَصِيراً? جواب ميدهد که اشتباه ميکني تو بصير نبودي ما کور نکرديم چيزهايي اينجا هست که اينجا با چشمِ دل بايد ديد تو آن را که فراهم نکردي آن چشمي که داشتي براي دنيا بود اينجا که آن کالاها خبري نيست اينجا جاي نامحرم نيست که تو ببيني اينجا جاي غيبت نيست تو بشنوي خب گوش براي چه ميخواهي، بنابراين کالاها فرق ميکند مرئيها فرق ميکند، رؤيتها فرق ميکند رائيها هم فرق ميکند. و اگر کسي با آن وضع بود که ?فَلاَ يَضِلُّ وَلاَ يَشْقَي?[11] و خطر کوري اين است که خود شخص در دنيا خودش را کور کرده ?قَالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَکَذلِکَ الْيَوْمَ تُنسَي? ما کاري نکرديم که بر خلاف «جَزَاءً وِفَاقاً» و امثال ذلک باشد.
سؤال از اين است که چرا کور محشور شدي ، جواب اين است که نسيان؛
چرا جواب به نسيان داده؟ پاسخ: نه ديگر ،نسيان يعني تو خودت احکام ما را نديدي ،حالا هم مورد لطف ما نيستي لطف ما تو را نميگيرد، همين. خودت کور بودي ما اين همه احکام فرستاديم تو نديدي ، امروز اين احکام دارد پياده ميشود نه آن ساخت و ساز ، نه آن پارک ، نه آن معاصي ، آن حرف ها جايش گذشت اينجا جايش نيست ما قرآن و عترت و دين و فطرت و اين ها داديم تو نديدي ! الآن هم اين ها را نميبيني ، اينجا قيامت است و از اينها خبري نيست . (12)
منابع:
1-طه/125 .
1-اسراء/72 .
2-طه/124-ترجمه حجت الاسلام انصاريان .
3-طه/124-ترجمه منظوم اميد مجد .
4-مرحوم سيد محمد کاظم يزدي ، عروة الوثقي ص211 .
5- بحارالانوار، ج 83، ص 380 .
6-نبا/9 .
7-انعام/160 .
8-قصص/84 .
9-آيت الله جوادي آملي ، تفسير تسنيم .
10-کتاب آشنايي با قرآن 4، صفحه 195-192 .
11-طه/123 .
12-آيت الله جوادي آملي ، تفسير تسنيم .
فرم در حال بارگذاری ...