سامانه وبلاگ مدارس
به مدرسه علمیه الزهراء(س) گلدشت خوش آمدید.
« پروانگیغش کردن شیخ هاشم در مباحثه »

نقل است سه حکایت از لطایف الطوایف و تذکره الاولیا

نقل است سه حکایت از لطایف الطوایف و تذکره الاولیا

  دوشنبه 16 مرداد 1391 09:10, توسط حوزه علمیه الزهرا(س) گلدشت   , 262 کلمات  
موضوعات: خواندنی ها

 فقیهی کامل زنی داشت به غایت دانا، روزی آن فقیه زن خود را دید که به نردبان بالا می رفت ،چون به نیمه رسید ، فقیه گفت : اگر بالا روی به طلاقی و اگر فرود آیی به طلاقی، و اگر بر جای خود مکث کنی به طلاقی! زن فی الفور از نردبان خود را به زیر انداخت. فقیه او را آفرین کرد و گفت: اگر من نمانم ، تو توانی که مسایل شرعی را جواب نویسی. برگرفته از : لطایف الطوایف

*** نقل است که جنید یک بار به عیادت درویشی رفت و درویش می نالید، گفت: از که می نالی؟ درویش خاموش شد. گفت : این صبر با که می کنی؟ درویش فریاد برآورد و گفت: نه سامان نالیدن است و نه قوّت صبرکردن! برگرفته از تذکره الاولیا

*** جوانی را به دزدی گرفتند و پیش هارون الرشید بردند ، بعد از اثبات دزدی هارون حکم کرد که دستش ببرند. پیرزنی که مادر او بود ، پیش آمد و گفت: ای خلیفه دستی را که خدای تعالی آراسته می بری؟ هارون گفت: به حکم خدا می برم و من از خدا می ترسم که در حدی از حدود شرع، تهاون ( کوتاهی) ورزم ، زود باشید دستش راببرید. پیرزن گفت : ای خلیفه قوت من از کسب دست اوست ، دست او را که می بری ، قوت مرا قطع می کنی . هارون گفت : دستش ببرید که اگر این بر او نزنم ، از جمله ی گناهکاران باشم. پیرزن گفت : ای خلیفه این گناه را نیز یکی از آن گناهان انگار که شب و روز از آن استغفار می کنی. خلیفه را این سخن خوش آمد و پسرش را بدو بخشید.

برگرفته از : لطایف الطوایف


فرم در حال بارگذاری ...

محتواها

کاربران آنلاین

  • گلپونه
  • زفاک
  • زهرا بانوی ایرانی
  • مریم

پخش زنده اماکن متبرکه

پخش زنده حرم

آمار

  • امروز: 936
  • دیروز: 2730
  • 7 روز قبل: 10981
  • 1 ماه قبل: 60390
  • کل بازدیدها: 1074596
Online User