« تامل اقبال | حجاب ، نه افراط نه تفریط » |
حرف از پزشک زدیم ویاد اون لباس سفید افتادیم . یاد پشت در ماندن وبه امید تصور کردن چهره پزشکی که تو عالم خودمون داربم تصورش میکنیم.
فقط کاش اینا تو ذهنمون باشه و پارتی های مطب پز شکی و بداخلاقی های منشی های بی حوصله مارو از فضای واسطه بودن این پزشکا از سوی خدا دور نکنه. به راستی چرا بعضی از اونها حتی حاضرن زیر میزی بگیرن اونم از آدمای بینوایی که نون شبشو به زوری در میارن.آخه چقدر مال دنیا بهمون وفاکرده که اینقدر بهش چسبیدیم ودنیا پیش پیش کمینهای شیطانی اش رو جلو ی راهمون قرار داده.تا حالا فکر کردیم حرمت این لباس رو اون روز که برای اخذ مدرک به همراه ادای سوگند پزشکی به زبان جاری می ساختیم حفظ کردیم یا بدتر زیر پا گذاشتیم. وقتشه به خودشون بیان کسایی که پول را وسیله ترقی میدونن و انسانیتی که خدا بهشون گوشزد کرده را همچو حکایتی فراموش شده نمیدونن.متن ادبی صدیقه امینی مدرسه علمیه الزهرا گلدشت
فرم در حال بارگذاری ...