« تاریکی ونور | عید سعید » |
شب عمیق است؛ اما روز ازآن هم عمیقتر است. غم عمیق است اما شادی از آن هم عمیقتر است .دیروز نزدیک غروب باز دیدمت که غمزده بودی ودر خود.
من هرگز ضرورت اندوه را انکار نمیکنم؛ چراکه میدانم هیچ چیز مثل اندوه روح را تصفیه نمی کند والماس عاطفه را را صیقل نمی دهد. اما میدان دادن به آن را نیز هر گز نمی پذیرم، چراکه غم ، حریص است وبیشتر خواه ومرزناپذیر، طاغی وسرکش.من مثل تومیدانم که در جهانی اینگونه دردمند؛ بی دردی آنکس میتواند گلیم خود را از دریای اندوه بیرون کشد وسبکبارانه وشادمانه بر ساحل بنشیند یک بی دردی درد منشانه است وبی غیرتی است وبی آبرویی واسباب سرافکندگی انسان.آنگونه شادبودن هرگز به معنای خوشبخت بودن نیست بلکه فقط به معنای نداشتن قدرت تفکر است واحساس و ادراک. با این همه گفتم که برای دگرگون کردن جهانی چنین دردمند، طبیب، حق ندارد برسر بالین این بیمار خویش بگرید ودقایق معدود نشاط را از سالهای طولانی حیات بگرد. به صدای خنده، خالص بچه ها گوش بسپار وبه صدای دردناک گریستن شان تا بدانی که این سخنی چندان پریشان نیست.منبع : اصفهان زیبا، شماره1599
فرم در حال بارگذاری ...