« پناه بی پناهان | سیلان واژه ها » |
غمی که در سخنت داری ، همان غم است که من دارم
همان غمی که به تفسیرش ، به هربهانه سخن دارم
من وتو زخمی یک تیغیم ، تفاوت آن که در این مسلخ
تو زخم تازه ومن با خود، هنوز زخم کهن دارم
پیاله ای ازسراب من، دوباره پر کن وباور کن
که من هنوز هم از این خشک ، امید چشمه شدن دارم
بمان وعرصه ی بازی کن، تو نیز جان مرا یک چند
که من به بازی دورانها به شیوه صبر چمن دارم
به آن شکیب که از یاران توان زخم زبانم هست
به ساز حادثه ها با تو توان زخمه زدن دارم
اگرچه پیرم وپیران را هوای توبه سر باید
من آن سرم که به پیراهن هوای توبه شکن دارم
منبع : اصفهان زیبا
فرم در حال بارگذاری ...