« جبران عمل | خدا منتظرته » |
سخت و درد ناک زندگی، بی باکانه به پیش می تازم،
در دریای مرگ غوطه می خورم، در تند باد حوادث، پیچیده می شوم و همراه طوفان ها، فراز و نشیب سرنوشت را طی می کنم و به دست قضا وقدر سپرده می شوم، ولی در این راه دراز و پر خطر همسفری ندارم.آه آه آه… می خواستم که انبان درد و غم خود را که ارزش مندترین سرمایه من است بر دوش بکشم و یکه تنها سر به بیابان فنا بگذارم و به سوی سرنوشت خویش به راه افتم، خوش داشتم که سرمایه درد و غم را به خدای بزرگ عرضه کنم و از این همه افتخارات مقدس نزد او فخر بفروشم.
اوه، خدا مرا ببخش، منی که مالک خود نیستم، چگونه از مالکیت دم میزنم؟ هنگامی که خودی نیستم که به حساب آیم، چرا به انبان خود دل بسته ام؟ چقدر پر ادعا هستم؟ چه انتظارات بی جایی دارم؟ و چرا از خدای خود شرم نمی کنم؟ و چطور در دام تعلقات پوچ گرفتار آمده ام؟
خدایا، مرا از همه وابستگی های خود آزاد کن…
منبع:سایت اینترنتی
فرم در حال بارگذاری ...