کتاب باران فضیلت؛ در باب زیارت امام رضا(ع)
۲۳ ذی القعده (۲۵ مرداد)؛ روز زیارتی مخصوص امام رضا(ع)
فرمت:PDF
حجم : ۵۵۹ کیلوبایت
روز 23 ماه ذی القعده، روز شهادت و زیارت حضرت رضا علیه السلام “
1) تاریخ شهادت حضرت رضا علیه السلام
در تاریخ شهادت حضرت رضا علیه السلام، چند قول بیان شده است:
الف) 17 یا پایان ماه صفر
ب) 23 یا 24 ماه رمضان
ج) 23 ذی القعدۀ
مرحوم شیخ مفید در «مسارّالشیعۀ» می نویسد:
«در روز بیست و سوم ماه ذی القعدۀ سال 203 هجری، وفات سرورمان، حضرت ابوالحسن علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام در سرزمین طوس اتفاق افتاد». (مسارّالشيعة، ص34)
مرحوم شیخ رضیّ الدّین علیّ بن یوسف حلّی ، برادر علّامه حلّی نیز در العدد القویّۀ، وفات حضرت رضا علیه السلام را در بیست و سوم ذی القعده گزارش می کند. (العدد القوية، ص276/ بحارالانوار، ج49، ص293 و ج 98، ص198 به نقل از العددالقویۀ)
مرحوم محدّث قمی در «هدیۀالزائرین» می نویسد:
«روز بیست و سوم ماه ذی القعده، به قول شیخ مفید و غیره وفات امام رضا علیه السلام واقع شده است». (هدیۀ الزائرین، ص549)
۲) زیارت حضرت رضا علیه السلام در روز 23 ذی القعده از راه نزدیک و دور
مرحوم سیّد بن طاووس در «اقبال الاعمال» می نویسد:
«در بعضی از کتب اصحاب عجم ما که رضوان الهی بر ایشان باد، دیدم: زیارت مولای ما، حضرت رضا علیه السلام در روز بیست و سوم ماه ذی القعده از نزدیک و دور، با متنی از زیارات معروف آن حضرت یا هر متنی که زیارت بر آن صدق کند، مستحبّ است». (اقبال الاعمال، ص616/ بحارالأنوار، ج 101، ص44 به نقل از اقبال الاعمال)
مرحوم علامه مجلسی در «زادالمعاد» می نویسد:
«بعضی از علما گفته اند که در روز بیست و سوم ماه ذی القعده زیارت حضرت امام رضا علیه السلام از نزدیک و دور سنّت است».
( زادالمعاد، ص235).
—————————————————————–
₩
ای گنبدِ تو عشق، منِ خسته دل ای کاش
چون کفترِ پر بسته ی ایوانِ تو بودم..
مرغم که در حرم چمنی دارم از قدیم
در مشهدالرضا وطنی دارم از قدیم
در آسمانِ پرچم و گلدستههای تو
حال و هوای پرزدنی دارم از قدیم
دلنوشته
آقا جان سالهاست وبلاگم با عنوان “کبوتر دلم هوایی مشهد شده ” به روز میکنم ….
تا شاید روزی چشمم به جمال بارگاهت بافتد ….
و ایبار بنویسم “جایتان خالی مشهد عجب حال و هوایی دارد"….
دردِ دلهای من و پنجرههای حرمت
کودکیهای من و خاطرههای حرمت
صحن و ایوان طلایت به دلم میچسبد
دل من شیفتهٔ منظرههای حرمت
شگفتیهای هنگام دفن
اباصلت هروی میگوید:امام رضا(ع) پیش از شهادت خود به من فرمود:«ای ابا صلت به طرف بقعه و مدفن هارون الرشید برو و از طرف راست و چپ و بالا و پایین قبر او یک کف خاک بیاور.» من رفتم و از جاهای مختلف قبر هارون خاکهای متعدد به حضورش آوردم بدون آنکه مشخص کنم کدام خاک از کدام قسمت است. امام(ع) یک قسمت از خاکها را برداشت و زیر و رو کرد و بوئید و به زمین ریخت، آنگاه فرمود: «این خاک مربوط به طرف در بقعه است، مأمون میخواهد که قبر پدر خود را قبلهی من قرار دهد و مرا پشت سر او دفن نماید ولی سنگی پیدا خواهد شد که اگر تمام کلنگهای خراسا را بیاورند آن سنگ کنده نمیشود.» سپس دوباره خاکهای بالا و پایین سرهم همین را فرمود؛ آنگاه فرمود: «خاک سمن قبله را به من بده که تربت من است» در آنجا برای من قبر حفر میکنند، به آنها بگو: «به اندازهی هفت وجب قبر را حفر کنند و گودالی را وسط قبر حفر کنند» وقتی چنین کردند، رطوبتی بالای سر میبینی، دعایی به تو تعلیم میدهم، آنرا بخوان تا به قدرت خدا آب شروع به جوشش کند و لحد پز از آب شود، آنگاه ماهیهای ریزی در آب خواهی دید، از نانی که به تو میدهم ریز کن و برای آنها بریز، آنها نان را میخورند، پس از آن ماهی بزرگی پدید میآید و تمام ماهیهای ریز را میخورد و سپس ناپدید میشود، چون ماهی بزرگ غایب شد، دست بر آب بگذار ودعایی که تعلیمت میدهم، بخوان، آب تماماً فرو میرود و این کار را جز در حضور مأمون انجام مده.»اباصلت میگوید: پس از شهادت امام(ع) به دستوراتش عمل کردم و هرچه فرموده بود نیز به وقوع پیوست. مأمون چون این جریان شگفت را دید گفت: «پیوسته امام رضا(ع) در حال حیات، کرامات و عجایب را به ما نشان میداد و اکنون نیز پس از مرگش عجایب را به ما نشان داد!»اباصلت میگوید:پس از نماز و دفن امام رضا(ع) مأمون به من گفت: «آن دعاهایی را که خواندی و آب فرو نشست برای من تعلیم کن.» گفتم: «به خدا قسم که همه آنها را فراموش کردهام و راست میگفتم.»خلیفه باور نکرد و مرا به زندان ومرگ تهدید کرد. [1]
ادامه دارد….
برای مشاهده ادامه مطالب در قسمت موضوعات امام رضا (ع) را انتخاب نمائید.
[1] سید علی حسینی برداشت از کرامات و مقامات عرفانی امام رضاu، نوبت چاپ سوم، 1385، انتشارات نبوغ، ص74-73 و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج5، ص49
شهادت حضرت رضا(ع)
مأمون الرشید هیچ علاقه و محبتی به حضرت رضا(ع) نداشتند بلکه آن حضرت را خطر بزرگی برای حکومت خود میدانسته است و علت اصلی احضار آن امام معصوم از مدینه به خراسان ترس مأمون از داعیهی امامت آن حضرت و اجتماع مردم گرد ایشان بوده است و چون حیلههای او برای شکستن شخصیت امام(ع) بین مردم نتیجهبخش نبود، تصمیم بر قتل آن حضرت گرفت و کوشید که خود را از آن بری بداند اما امام(ع) آن را اشکار فرمود و آن مایهی رسوایی مأمون گردید.
از سویی حضرت رضا(ع) هیچ وقت در مقابل مأمون از گفتن حقایق خودداری نمیفرمود و سخنان او را چنان پاسخ میداد که مأمون به خشم میآمد و کینهی امام را در دل خود پنهان میکرد و چون از حیلههای خود عاجز ماند و کاری از پیش نبرد امام(ع) را با حیله مسموم نمود.
مرحوم صدوق علیهالرحمه در کتاب عیون با سند خود، از یاسر خادم نقل نموده که میگوید: در مسافرتی بین ما و طوس هفت منزل فاصله بود و حضرت رضا(ع) بیمار شد و چون وارد طوس شدیم بیماری آن حضرت شدت پیدا کرد و چند روز بیشتر در طوس زنده نبود و مأمون در هر روز دو مرتبه به دیدن آن بزرگوار میآمد و در آخرین روز زندگی حضرت رضا(ع) ناتوان و ضعیف شده بود و چون نماز ظهری را ادا نمود به من فرمود: «ای یاسر! آیا خدمه و اطرافیان غذا خوردهاند؟» گفتم: مولای من! با بیماری ما چه کسی میتواند غذا بخورد؟ امام(ع) چون این سخن را از من شنید برخاست و نشست و فرمود: «غذا را حاضر کنید.» و دستور داد همهی کسانی که اطراف آن حضرت بودند بر سر سفرهی غذا بنشینند و از یکایک آنان تفقد نمود و چون همگی غذا خوردند امام(ع) ناتوان و بیهوش گردید.
سپس گوید: مأمون را دیدم که با سروپای برهنه بیرون آمد و بر سرو صورت میزد و محاسن خود را میکند و آه حسرت میکشد و گزیه میکرد و چون خدمت امام(ع) رسید گفت: ای مولای من! به خدا سوگند، نمیدانم کدام مصیبت برای من گرانتر است فراق و جدایی از شما یا تهمت مردم که میگویند من شما را با حیله و نفاق کشتهام؟»
سپس امام(ع) نگاهی به او کردند و فرمودند: «یا امیرالمؤمنین! با فرزند ابوجعفر نیکو برخورد کن، همانا همر تو و او یکسان است.» یاسر خادم میگوید: امام(ع) در اوایل همان شب از دنیا رحلت نمود و چون صبح شد مردم جمع شدند و گفتند: مأمون امام(ع) را با حیله و نفاق کشت و فریاد آنان بلند شد که فرزند پیامبر را کشتند.
در آن روزها عمومی حضرت رضا(ع) محمد بن جعفر بن محمد از مأمون اجازه خواسته بود به طوس آمده بود پس مأمون به او گفت: نزد مردم برگرد و بگو امروز جنازهی حضرت رضا(ع) تشییع نمیشود و این برای این بود که میترسید انقلابی رخ دهد. پس محمد بن جعفر نزد مردم آمد و گفت: متفرق شوید! امروز جنازهی امام(ع) تشییع نمیشود و چون متفرق شدند شبانه جنازهی آن حضرت را غسل دادند و دفن کردند. [1] تاریخ شهادت آن حضرت طبق روایات مشهورتر در ماه فر سال 203 هجری، در سن 55 سالگی بوده است. [2]
ادامه دارد….
برای مشاهده ادامه مطالب در قسمت موضوعات امام رضا (ع) را انتخاب نمائید.
[1] سید محمد حسینی بهارانچی، برداشت از شهید خراسان و پناه شیعیان، ناشر: مؤلف، چاپ اول 1383، ص319-312
[2] سید محمد نجفی یزدی، برداشت از حکایت آفتاب، نوبت چاپ سوم، 1388، انتشارات قدس رضوی، ص116
اصحاب و مادمین
بعضی از اصحاب حضرت رضا(ع) جزو صحابهی امام هفتم و ششم نیز محسوب شده و برخی هم فقط از اصحاب آن حضرت بودهاند. به طور اختصار به چند نفر از آنان اشاره میشود:
1. محمد بن راشد: مرد پارسا و منفی بوده و در رجال او راثقه نوشتهاند.
2. احمد بن محمد بن ابینصر: از اهل کوفه بوده و در نزد حضرت رضا و امام جواد(ع) منزلت و مقام شایستهای داشته است و با جماع علماء، او از فقهای بزرگ بشمرا رفته و در سال 201 وفات نموده است.
3. محمد بن فضل ازدی: در رجال او را نیز ثقه دانسته و از اصحاب حضرت رضا(ع) محسوب نمودهاند.
4. احمد بن محمد الاشعری: از شخصیتهای بزرگ قم بوده و علاوه بر حضرت رضا(ع) خدمت امام جواد و امام هادی و امام حسن عسگری(ع) را نیز دریافته بود.
5. علی بن حسن: از مردم شهر انبار بوده و در رحال او راثقه و جلیل القدر نوشتهاند.
6. حَمّاد بن عثمان: از اصحاب امام موسی کاظم و حضرت رضا(ع) بوده و در سال 190 فوت کرده است.
7. حسن بن محبوب: ار مردم کوفه و ثقه و جلیل القدر بوده است او را کتب و تألیفات بسیاری است از حضرت رضا(ع) و شصت نفر از اصحاب صادق روایت کرده است. [1]
و بسیاری از افراد شایسته و عابد و زاهد دیگریکه از اصحاب آن حضرت بودند و ایشان را در امر امامت یاری میکردند.
ادامه دارد….
برای مشاهده ادامه مطالب در قسمت موضوعات امام رضا (ع) را انتخاب نمائید.
[1] مرتضی مطهری، برداشت از سیری در سیرهی ائمه اطهار علیه السلام، چاپ سی و هفتم، 1387، انتشارات صدرا، ص244-242