مرحوم ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي استاد اخلاق امام راحل(ره) و يكي از عرفاي صاحب نفسي بود كه مقام معظم رهبري در سفر اخير خود به قم نيز از ايشان به عنوان «قله تهذيب در حوزه» ياد كردند، به مناسبت، دهه اول ماه ذيالحجه ـ كه در آن قرار داريم ـ مطالبي از آن مرحوم در مورد اين ايام ذكر ميشود.
مرحوم آيت الله ملكي تبريزي در فضل اين ماه (ذي الحجه) مينويسد:
اين ماه بسيار مهم بوده و مراقبين در اين منزل توقفگاههايى دارند كه به حكم بندگى و بجا آوردن حق مراقبت، واجب است كه با غفلت وارد آن نشده و بدين ترتيب احترام آن را حفظ كنند.
در جاي ديگر مينويسد: گرچه درباره ماه رمضان وارد شده كه بهترين ماههاست و روزهاى آن بهترين روزها و ساعتهاى آن بهترين ساعات است. ولى درباره بعضى از روزهاى اين ماه فضايلى بيش از ماه رمضان وارد شده است.
آن مرحوم به سالكان كوي دوست اهميت اين دهه را يادآور ميشود و ميگويد: از كارهاى مهم اهل مراقبت، شناخت شرافت و فضل اين منزل شريف و شناخت زمانهاى مذكور و فوايد آن است.
همچنين به عاشقان راه معنويت اين نكته را گوشزد ميكند كه يكى از اين توقفگاهها ده روز اول آن است و مينويسد: منظور از ايام معلومات در آيه: «وَاذْكُرُواْ اللهَ فِي أَيَّامٍ مَّعْدُودَاتٍ» (بقره 203) (و خدا را در روزهاى معين ياد كنند.) نيز همين است و «ياد» و «غفلت» با هم سازگارى ندارند. پس بپرهيز از اين كه در اين ماه دل خود را به نجاسات آلوده نمايى، به خصوص با نافرمانى و معصيت.
وي در مورد عبارت ««وَاذْكُرُواْ اللهَ» كه در اين آيه به صورت مطلق آمده است، ميفرمايد: ذكر كامل كه در آيه بالا آمده اين است كه با عقل، روح، دل و بدن در ذكر خدا باشى، زيرا هر كدام از آنها ذكر مخصوصى دارند. اين فرصت را غنيمت شمار كه خداوند به تو اجازه ذكر خود را داده است. در عقل خود اين را از نعمتهاى بزرگى بدان كه عمرت براى اداى شكر آن كافى نبوده، روحت را در مقام حضور حاضر كن كه گويا حاضر در نشستگاه صدق نزد پادشاه مقتدر مىباشد. با دل خود به بندگى او و شكر نعمتهاى بىمنتهاى او روى آور، و با تمام اعضاى بدنت مشغول انجام عبادات و طاعات شو. اگر خدا را اين گونه ذكر كردى، مژده بده كه چنين ذكرى، علامت اين است كه خداوند تو را در تمام وجودت و با تمام وجودت ذكر نموده و براى بار دوم بخاطر پاداش چنين ذكرى، تو را در تمام اين موارد ذكر خواهد نمود.
استاد عرفان امام خميني، مرحوم ملكي توصيههايي براي اين دهه دارد كه عبارتند از:
1. از نافرمانى و معصيت الهي پرهيز كن!
2. درباره روايتى كه پيرامون فضيلت اين روزها از پيامبر (ص) روايت شده است بيانديش آنجا كه فرمودند: «روزهايى نيست كه عمل صالح در آن محبوبتر باشد نزد خداى عزّ و جلّ از اين ده روز ـ يعنى ده روز ذى الحجه ـ گفتند: اى رسول خدا حتى جهاد در راه خدا؟ فرمودند: حتى جهاد در راه خدا مگر فردى كه با جان و مالش در راه خدا جهاد كرده و جان و مال خود را فدا نمايد».
3. آمادگى كامل پيدا نموده و با تمامى نشاط و شوق و دعا و توسل به نگهبانان امت (اهل بيت عليهمالسلام)، به خصوص در شب اول، وارد اين ميدان شو.
4. در تضرع خود به در كرم آنان (اهل بيت) بخواه كه تو را در قصد، حزب، دعا، حمايت، ولايت، شفاعت و شيعيان خود وارد نموده، به درگاه خداى متعال براى توفيق، قبول، رضايت او از تو، تأييد، اصلاح و تمام خيرهاى دينى و دنيوى و آخرتى براى تو و خانوادهات، برادران دينى، همسايگان و كسانى كه حقى بگردن تو دارند، تضرع نمايند.
5. در هر شب از اين دهه، بين نماز مغرب و عشا دو ركعت نماز بجا آور، و در هر ركعت آن سوره «فاتحة الكتاب» و «اخلاص» و اين آيه را بخوان: «وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ» ( اعراف 142 ) تا در ثواب با حاجيها شريك شوى، گرچه حج نكرده باشى.
6. درباره روايت پيامبر اكرم (ص) كه در آن شوق حضرت موسى (ع) به اين وعدهگاه را بيان نمودند، بيانديش آنجا كه فرمودند: «در چهل روز رفت و آمد خود بخاطر اشتياقى كه به ديدار خداوند داشت، نخورد، نياشاميد و نخوابيد.»
7. از مهمترين اعمال اين ماه، عمل به روايت زير است: شيخ مفيد از امام أبو جعفر عليهالسّلام نقل كردهاند كه فرمودند: خداوند توسط جبرئيل پنج هديه در ده روز اول اين ماه براى عيسى بن مريم عليهالسّلام فرستاده و فرمود: عيسى! با اين پنج دعا، دعا كن زيرا در روزهاى دهگانه يعنى ده روز ذى حجه عبادتى محبوبتر از آن نزد خداوند نيست.
اول: «اشهد أن لا اله إلا الله وحده لا شريك له، له الملك وله الحمد بيده الخير وهو على كلّ شيء قدير.»
دوم: «اشهد أن لا اله إلا الله وحده لا شريك له، أحدا صمدا لم يتّخذ صاحبة ولا ولدا.»
سوم: «اشهد أن لا اله إلا الله وحده لا شريك له، أحدا صمدالم يلد ولم يولد ولم يكن له كفوا أحدا.»
چهارم: «اشهد أن لا اله إلا الله وحده لا شريك له، له الملك وله الحمد يحيي ويميت وهو حيّ لا يموت بيده الخير وهو على كلّ شيء قدير.»
پنجم: «حسبي الله و فى سمع الله لمن دعا ليس وراء الله منتهى أشهد لله بما دعا و أنّه بريء ممّن تبرّأ وانّ لله الآخرة والأولى.»
حواريون از عيسى(ع) پرسيدند: اى روح الله! كسى كه اين كلمات را بگويد چه پاداشى دارد؟ فرمود: كسى كه صد بار، اولى را بگويد؛ زمينيان عملى بهتر از عمل او در آن روز ندارند و در روز قيامت خوبيهاى او از همه بندگان بيشتر خواهد بود و كسى كه دومى را صد بار بگويد گويا تورات و انجيل را دوازده بار خوانده و پاداش آن را به دست آورده باشد. و كسى كه صد بار، سومى را بگويد، خداوند بخاطر آن براى او 10هزار نيكى نوشته، 10هزار گناه او را پاك كرده، 10هزار درجه او را بالاتر برده و 70 هزار فرشته را كه دستهاى خود را بلند كرده و بر كسى كه آن را گفته است صلوات مىفرستند، فرود مىآورد. و كسى كه يكصد بار، چهارمى را بگويد فرشتهاى كه با خدا ارتباط دارد او را مىيابد آنگاه خداوند به گوينده آن با نگاه رحمت مىنگرد. و كسى كه خدا با نگاه رحمت به او بنگرد، بدبخت نخواهد شد. عيسى گفت: جبرييل ثواب پنجمى چيست؟ او گفت: اين دعاى من است و من اجازه ندارم آن را براى تو توضيح بدهم».
آيا اين پاداشها فقط براى خواندن اين دعاهاست؟
مرحوم ملكي تبريزي در پاسخ مي نويسد: روايت شده است «امام رضا (ع) در راه طوس فرمودند: كسى كه لا اله الا الله بگويد، بهشت براى او خواهد بود. آنگاه فرمود: به شرط آن و شرايط آن و من يكى از شرايط آن مىباشم».
بنابراين، اين دعاها نيز شرايطى دارد و از شرايط قطعى آن اين است كه گوينده حتما معتقد به آنچه مىگويد، باشد. و من معنى اين كلمات را مىگويم، ببين معتقد به آن مىباشى يا نه؟
معنى «اله»، «پناه بردن» مىباشد؛ بنابراين «اله» به معنى پناه است. معنى «شهادة» نيز حاضر شدن است، بنابراين معنى «اشهد انلا اله الا الله» اين است كه من شاهدم كه پناهى در وجود (عالم هستي)، جز خدا نيست. «له الملك وله الحمد» يعنى كسى مالك چيزى نيست جز خدا. خير، نعمت و فضيلتى نيست مگر براى خدا و در خدا و يعنى تمامى عالم ملك خدا بوده و هيچكس خير و فايدهاى ندارد مگر خدا.
بنا بر اين كسى كه اعتقاد دارد كه پناهى جز خدا نيست چگونه در كارهاى خود به غير خدا پناه برده و به خداوند پناه نمىبرد؟ كسى كه در كارهاى مهم يا ديگر كارهاى دنيوى پدر خود را پناهگاه دانسته و به مال دنيا بيشتر اعتماد داشته و دلش با آن بيشتر آرامش مىيابد تا با وعدههاى خدا در كتابش، در حالى كه خداوند وعدههاى خود را با سوگند نيز تأكيد نموده است، چگونه مىتواند ادعا كند كه پناهى جز خدا سراغ ندارم. كسى كه اعتقاد دارد تمامى دارائيها از آن خداست، چرا بدون اجازه او در آن دخل و تصرف مىكند. و چرا توقع دارد ديگران آن را به او بدهند؟ كسى كه معتقد است تمام نيرو، توانايى، عزت و قدرت از آن خداست چرا انتظار دارد ديگران نيازهاى او را برآورند. چرا از ديگران مىترسد؟ و چرا بخاطر رضايت كسى بر خلاف رضايت خدا عمل مىكند؟
عارف كامل آيتالله ملكي تبريزي ادامه ميدهد: اگر به او اميدوار بودى، در پى رضايت او حركت كرده و از خشم او مىگريختى. زيرا اميد و آرزو دو عمل قلبى هستند كه از سه چيز سرچشمه مىگيرند، آگاهى از توانايى، آگاهى از كرم و آگاهى از عنايت. آنگاه كه اين سه در قلب به وجود آمدند انسان در دل توقع برخوردارى از كرم و خير را پيدا مىكند، كه اين توقع اميد ناميده مىشود.
و كسى كه از قادرى انتظار عنايت داشته و توقع كرم او را داشته باشد، مراقب او بوده، در مقابل او تواضع مىكند. و به اندازهاى كه اميد افزون شده و كسى كه به او اميدوار شده بزرگتر باشد ـ به خصوص اگر اميدهاى او فراوان و غير قابل شمارش بوده و اميدوار براى وجود، بقا، سلامتى و تمام امور زندگيش به بعضى از چيزهايى كه اميد بسته نيازمند باشد ـ مراقبت، تملق، تواضع و تلاش براى بدست آوردن رضايت او و گريز از خشم او بيشتر مىشود. سرشت انسان چنين بوده و بنده نعمتها مىباشد. همانگونه كه هميشه مردم در مقابل ثروتمندان و بخشندگانى كه به آنها اميدوار باشند، اين گونه هستند. خلاصه اگر انسان به قدرت، كرم و عنايت شخصى يقين پيدا كند، فطرتاً براى او تواضع نموده و در حال اختيار از او نافرمانى نمىكند. بنابراين مخالفت با خداى متعال بخاطر ضعف ايمان و فقدان يقين است.
بنابراين به اين نتيجه مىرسيم كه كسى كه با دستورات خدا مخالفت مىكند، اميدوار نيست و كسى كه اميدوار نباشد، اگر در چهار دعاى اول بگويد پناهى جز خدا نبوده و دارايى و خير منحصر در خدا بوده و ديگران فاقد آن هستند، راستگو نخواهد بود.
با اين مقدمات، به راحتى مىتواني پاداشهايى را كه در روايت قبل براى اين دعاها بود، باور كنى. و نيز مىفهمى كه پاداش به اندازه ايمان به آن دعاها و بوجود آوردن مضامين آن است. و يقين پيدا مىكنى كه منظور از آن، هر خواندنى نيست.
عارف واصل آيتالله ملكي تبريزي وجه ديگري نيز براي اين دعاها ياد آور ميشود و مينويسد: اين دعاها جهت ديگرى نيز دارد كه عبارت است از خواندن آن با حضور قلب و قصد كردن معانى آن. بنابراين كسى كه از معنا و حتى لفظ آن غافل است چگونه خود را مشمول اين روايت مىداند؟ و از اين جهت كه ذكر خدا و دعا مىباشد، نمىگويند: دعا خوانده و دعا كرده است بلكه مىگويند: الفاظ دعا را تلفظ كرده است. دعا شكل و روحى دارد شكل آن عبارت است از الفاظ كه با زبان به وجود مىآيد و روح آن معانى آن است كه عملى قلبى است و به وسيله قلب بوجود مىآيد. بنابراين كسى كه قلبش غافل از دعا و الفاظى است كه تلفظ مىكند، دعايش بىروح و مرده است.
9. از مهمترين كارهايى كه در اين دهه وارد شده، ده ذكر «لا اله الا الله» است كه در هر روز ده بار گفته مىشود و اول آن چنين است: «لا اله الا الله عدد الليالى» كه ثواب زيادى در روايات براى اين عمل ذكر شده است.
(لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ عَدَدَ اللَّيَالِي وَ الدُّهُورِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ عَدَدَ أَمْوَاجِ الْبُحُورِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ رَحْمَتُهُ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ عَدَدَ الشَّوْكِ وَ الشَّجَرِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ عَدَدَ الشَّعْرِ وَ الْوَبَرِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ عَدَدَ الْحَجَرِ وَ الْمَدَرِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ عَدَدَ لَمْحِ الْعُيُونِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ فِي اللَّيْلِ إِذَا عَسْعَسَ وَ (فِي) الصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ عَدَدَ الرِّيَاحِ فِي الْبَرَارِي وَ الصُّخُورِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ مِنَ الْيَوْمِ إِلَى يَوْمِ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ )
استاد اخلاق امام خميني (ره) درباره يكي از فرازهاي اين ذكر توضيحاتي ميدهد. از جمله مينويسد: در جمله سوم گفت: «لا اله الا اللّه ورحمته خير مما يجمعون»، (خدايى نيست جز خداى يكتا و رحمت او بهتر از آنچه جمع مىكنند، مىباشد). منظور از آنچه جمع مىكنند؛ همان اموال دنيا مىباشد كه نزد خدا حقير، و حتى دشمنِ خدا مىباشد.
چرا اموال دنيا نزد خداوند حقير است؟
مرحوم ملكي تبريزي پاسخ ميگويد: به جهت اين كه با مشغول كردن بندگان او مانع مىشود كه آنان به ذكر، انديشه و عبادت او پرداخته و بدين ترتيب راه رسيدن به قرب و كرامت او را بر آنان سد مىكند. به همين خاطر به جاى اين كه بگويد: “لا اله الا اللّه بتعداد اموال مردم ” با كلامى به همين مطلب اشاره كرد كه در آن كلام به علت حقارت و انتخاب اين لفظ به جاى آن لفظ، اشاره شده است. زيرا رحمت خداوند بهتر از اموال دنيا مىباشد، يعنى آخرت بهتر از دنيا و خداوند بهتر و ماندنيتر است. و انسان بايد از اين تغيير اسلوب به اين مطالب پىببرد.
و آنگاه كه اين مطلب را درك كرد، بايد كمتر غم و غصه دنيا را خورده و بداند اندوه فراوان دنيا در قلب باعث مىشود شرفى را كه قلب در نزد خداوند دارد، از دست بدهد.
مرحوم ملكي تبريزي با اين بيان روشن ميسازد كه دنيايي مذموم است كه مانع رسيدن انسان به كمال حقيقياش شود يعني اگر انسان به دنيا لحاظ استقلالي قائل شود و تمام تلاش و كوشش خود را صرف رسيدن به دنيا بكند ضرر غير قابل جبراني ميبيند اما اگر دنيا مقدمه و پلي براي آخرت و مزرعه آخرتش باشد علاوه بر اينكه مذموم نيست بلكه بسيار پسنديده نيز خواهد بود.
10. از مهمترين كارها روزه 9 روز اول اين دهه، بخه صوص روز نخست آن است. روايت شده است كه روزه روز اول آن برابر با روزه 80 ماه و روزه 9 روز برابر با روزه روزگار مىباشد و روزه روز ترويه (هشتم ذي الحجه) كفاره 60 سال است.
11. پرداختن به اعمال شب و روز عرفه و عيد قربان كه در كتب ادعيه موجود است. (كه بحث مستقلي ميطلبد)
منبع اصلي: كتاب المراقبات ميرزا آقا جواد ملكي تبريزي