صفحات: << 1 ... 38 39 40 ...41 ...42 43 44 ...45 ...46 47 48 ... 195 >>
علی(ع)، راز ناگشوده آفرینش
کدام دیوار را دیدهای که به اراده، توان شکافتن داشته باشد؟ خواه دیوار کعبه باشد یا غیر از آن… هر آنچه که هست، عظمت و قدرت شگفتانگیز خدایی است جلیل و عظیم که ورای همه دیوارهای زمین پنهان است و آشکار؛ خواه دیوار کعبه باشد یا غیر از آن…
سیسال از واقعه عظیم عام الفیل گذشته است و زمان، آبستن واقعهای است که عظمتی دیگر از اسرار آفرینش را به تصویر کشد؛ واقعهای که مولودش میباید شهر آفاق شود و فخر زمین و زمان و دیوار خانه کعبه برای او قرار است بشکافد…
خدا خواسته بود دیوار خانهاش مقابل چشمان حیرت زده مردمان در جهل فرو رفته عرب بشکافد و فاطمه بنت اسد(س) پای در خانه کعبه نهد و نوزادش را در فضای پاک و مطهر خانه خدا به دنیا آورد تا اعجابی باشد برای همگان تا همیشه تاریخ و خواسته بود مرغ دل آن نوزاد را از همان لحظههای پای نهادن بر این دنیای خاکی، تشنه پرواز در آسمان قرب خودش کند…
خواسته بود عدالت پایان ناپذیری از معدن فیض او، بر فراز خانه کعبه طلوع کند و خطی از نور تا ابدیت بکشد تا عالمیان همچنان به تحقق وعده فراگیری عدالت در زمین امیدوار باشند…
خواسته بود وقتی این صدف کام میگشاید، جلوه علوی در کائنات بدرخشد و علی(ع)، عالی باشد و اعلی در وجود و سجود، در قیام و قعود، در غیب و شهود و هر که و هرچه باشد، علی(ع) باشد…
خواسته بود علی(ع) باشد که خاک را به افلاک رساند و عرش و فرش را به هم گره زند و خلق را به آشتی خالق فرا خواند و بشریت را پای درس بندگی بنشاند…
خواسته بود علی(ع) باشد، که چشمه جوشان عشق و محبت و عرفان باشد، که در نالههای صبحگاهش، در فریادهای نیمه شبش، در میان
نخلستانهای خلوت میتوان از او مستفیض شد…
و علی(ع) را مگر میتوان شناخت که بشریت هنوز سرگردان و حیران وجود با عظمت اوست… .
علی(ع) را نمیتوان شناخت، مگر به قدرت عشق که با علی(ع) میتوان لباس الست پوشید و حیلتها و نفاقها را فهمید؛ نامردمیها و عهد شکستنها و نیرنگها را دید و استخوان در گلو صبر کرد…
علی(ع) را نمیتوان شناخت، مگر به قدرت عشق که نامش، با غربتی به ژرفای تاریخ پیوسته است و اگر از دیدهها دور است، در عمق دلهاست…
علی(ع) را نمیتوان شنـاخت، مگــر به قـدرت عشـق که او سرمشـق خط خــداست…
علــی(ع) را با عشق میتوان شناخت، اما رازش را نمیتوان دریافت که راز تنهایی و چاه، هیبت و صبر و از استخوان شکسته در گلو را کدام انسانی میتواند درک کند که شناخت کامل علی(ع)، یعنی دریافت همه این رازها و شناخت کامل علی(ع) ممکن نیست که علی(ع)، فراتر از ادراک یک جانبهنگر انسانی است…
و راز علی(ع) رازی است که به بـزرگی زمیـن و به عظمت آسمانهــا که همچنان نیــز در پــرده خواهــد مانـــد…
راز مــردی که در خیبــــر را به ضربتی از جای برکند و پر هیبتترین پهلوانان عرب را با دبدبه و کبکبهاش بر زمین کوبیــد و با فریادی رسا بــر قله سکوت، غربـت آن را معنا کرد و که میتواند دریابد راز این فــریـاد در قله سکوت را… .
آری، این علی(ع) است؛ سری از اسرار خداوند… رازی ناگشوده از مکنونات آفرینش…
نه بشر توانمش خواند نه خدا توانمش گفت مـتحـیرم چـه نـامـم شـه مـلک لافتی را
روابط عمومی مدیریت حوزه علمیه خواهران استان اصفهان
قابل توجه طلاب حوزه علمیه خواهران
زمان حذف اضطراری
سطح ۲ و ۳ و ۴ (حضوری)
از تاریخ ۹۶/۲/۲ تا ۹۶/۲/۳
سطح ۳(غیر حضوری)
از ۲۵ تا ۳۱ فروردین
سید مرتضی آوینی
مبشر صبح
گفتهاند سیدمرتضی آوینی همیشه دنبال حقیقت بود و خیلی چیزها را هم برای رسیدن به آن تجربه کرد اما وقتی با حضرت امام آشنا شد، انگار به سرچشمه رسیده بود. او چیزی را که سالها دنبالش بود، در وجود امام پیدا کرده بود. این متن را سیدمرتضی در اولین روزهای فراق امام نوشته است.
دیدیم که میشناسیمش… و تصویرش را از پیش در خاطر داشتهایم. دیدیم که میشناسیمش، نه آن سان که دیگران را… و نه حتی آن سان که خود را. چه کسی از خود آشناتر؟ دیدهای هرگز که نقش غربت در چهرهی خویش بیند و خود را نشناسد؟
دیدیم که میشناسیمش، بیشتر از خود… تا آنجا که خود را در او یافتیم؛ چونان نقشی سرگردان در آبگینه که صاحب خویش را باز یابد و یا چونان سایهای که صاحب سایه را… و از آن پس با آفتاب خود را بر قدمگاهش میگستردیم و شب که میرسید به او میپیوستیم.
آن صورت ازلی را چه کسی بر این لوح قدیم نقش کرده بود؟ میدیدیم که چشمانش فانی است اما نگاهش باقی؛ میدیدیم که لبانش فانی است اما کلامش باقی. چشمانش منزل عنایتی ازلی و دهانش معبر فیضی ازلی و دستانش… چه بگویم؟ کاش گوش نامحرمان نمیشنید.
پهندشت «حدوث» افقی بود تا «طلعت ازلی» او را اظهار کند و «زمان فانی»، آینهای که آن «صورت سرمدی» را. دیدیم که میشناسیمش و او همان است که از این پیش طلعتش را در آب و خاک و باد و آتش دیدهایم؛ در خورشید آنگاه که میتابد؛ در ابر آنگاه که میبارد؛ در آب باران آنگاه که در جستوجوی گودالها و درهها برمیآید؛ در شفقت صبح؛ در صراحت ظهر در حجب شب؛ در رقّت مه و در حزن غروب نخلستان؛ در شکافتن دانهها و در شکفتن غنچهها… در عشق پروانه و در سوختن شمع.
دیدیم که میشناسیمش و آن «عهد» تازه شد. شمع میمرد و پروانه میسوزد تا آن عهد جاودانه شود؛ عهدی که آتش او با بالهای ما بسته است. دیدیم که میشناسیمش و دوستش داریم؛ آنهمه که آفتابگردان آفتاب را؛ آنهمه که دریا ماه را… و او نیز ما را دوست میدارد؛ آنهمه که معنا لفظ را.
دیدیم که میشناسیمش؛ از آن جاذبهای که بالها را بهسوی او میگشود؛ از آن قبای اشک که بر اندامش دوخته بود؛ از آنکه میسوخت و با اشک از چشمان خویش فرو میریخت و فانی میشد در نوری سرمدی؛ همان نوری که مبدأ ازلی آدم و عالم است و مقصد ابدی آن. آب میگذرد اما این نقش سرمدی فراتر از گذشتن برنشسته است. چشمانش بسته شد اما نگاهش باقی ماند؛ دهانش بسته شد اما کلامش باقی ماند.
زمین مهبط است، نه خانهی وصل. در اینجا نور از نار میزاید و بقا در فنا است و قرار در بیقراری. زمین معبر است و نه مقر… و ما میدانستیم. پروانهای دوران دگردیسیاش را به پایان برد و بال گشود و پیلهاش چون لفظی تهی از معنا، از شاخهی درخت فرو افتاد. رشتهی وحی گسست و ما ماندیم و عقلمان. عصر بینات به پایان رسید و این آخرین شب، دیگر به صبح نیانجامید. در تاریکی شب، سیر سیرکی نوحهی غربت را زمزمه میکرد. خانهی چشم بر زمین و آسمان بست و در ظلمت پشت پلکهایش پنهان شد. پردهها را آویختیم تا چشمانمان به لاشهی سرد و بیروح زمین نیافتد و در خود ماندیم و یتیمانه گریستیم.
دیری نپایید که ماه برآمد و در آینه خود را نگریست و شبپرکها بال به شیشه کوفتند تا راهی به دشت شناور در ماهتاب بیابند.
عزیز ما! ای وصیّ امام عشق! آنان که معنای «ولایت» را نمیدانند در کار ما سخت درماندهاند اما شما خوب میدانید که سرچشمهی این تسلیم و اطاعت و محبت در کجاست. خودتان خوب میدانید که چقدر شما را دوست میداریم و چقدر دلمان میخواست آن که روز به دیدار شما آمدیم، سر در بغل شما پنهان کنیم و بگرییم.
ما طلعت آن عنایت ازلی را در نگاه شما بازیافتیم. لبخند شما شفقت صبح را داشت و شب انزوای ما را شکست. سر ما و قدمتان که وصیّ امام عشق هستید و نایب امام زمان(عج).
منبع:http://farsi.khamenei.ir
مصاحبه با مسئول برنامه روایت فتح
ناگفتههای دیدار رهبر انقلاب با شهید آوینی و گروه روایت فتح
سال ۶۵ از دفتر ریاست جمهوری وقت (حضرت آیت الله خامنهای) با عوامل برنامهی روایت فتح تماس گرفته و پیغام میدهند که آقای رییس جمهور تمایل دارند دیداری با بچههای گروه روایت فتح داشته باشند. بچههای روایت فتح که متعجب از چنین دیدار غیر مترقبهای بودند، در روز مقرر به دیدار رییس جمهور رفتند. چند سال بعد، سید شهیدان اهل قلم که معلوم بود خاطرهٔ شیرینی از آن دیدار برایش به جای مانده بود، در مقالهای با عنوان مبشر صبح، به این دیدار اشارهای کرد و چنین نوشت: «عزیز ما!ای وصیّ امام عشق! آنان که معنای «ولایت» را نمیدانند در کار ما سخت درماندهاند اما شما خوب میدانید که سرچشمهٔ این تسلیم و اطاعت و محبت در کجاست. خودتان خوب میدانید که چقدر شما را دوست میداریم و چقدر دلمان میخواست آن روز که به دیدار شما آمدیم، سر در بغل شما پنهان کنیم و بگرییم. ما طلعت آن عنایت ازلی را در نگاه شما بازیافتیم. لبخند شما شفقت صبح را داشت و شب انزوای ما را شکست. سر ما و قدمتان که وصیّ امام عشق هستید و نایب امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف.»
مهدی همایونفر از جمله افرادی بود که در آن روز و دیدار همراه تیم روایت فتح حضور داشت. همایونفر از همراهان شهید مرتضی آوینی در گروه جهاد تلویزیونی بود و مسئول برنامهی روایت فتح بعد از جنگ و تصویربردار اصلی این برنامه در دوران جنگ و پس از جنگ بود. از سال ۱۳۷۱، هم زمان با راه اندازی دوبارهی برنامهی روایت فتح تا سال ۱۳۷۷ مسئولیت گروه روایت فتح را بر عهده داشت و هم اکنون نیز مسئول مؤسسه فرهنگی- هنری روایت فتح است. به مناسبت سالگرد شهادت سید شهیدان اهل قلم، با او دربارهی حال و هوای این دیدار، شهید آوینی، و افقهای برنامه روایت فتح به گفتوگو نشستیم.
از بحث ورود به کار مستندسازی شهید آوینی شروع کنیم. چه شد شهید آوینی وارد عرصهی هنر انقلاب شدند و چرا ایشان تصمیم گرفت روایت فتح را بسازد؟
من سعی میکنم کوتاه پاسخ بدهم. در سال ۵۸، سید مرتضی آوینی پس از اینکه به جهاد پیوست، به تلویزیون آمد تا برای فیلمبرداری از فعالیتهایی که خودش در جهاد میکرد، امکانات بگیرد. تا آن موقع آوینی کار معماری انجام میداد، ولی همان موقع هم ذوق هنری او غلبه داشت بر فضای معماری و همین باعث شد که وقتی دوربین به دستش رسید، تا زمان شهادت دیگر دوربین را رها نکند و از همان شهریور ۵۸ با ساخت «سیل خوزستان» و «شش روز در ترکمنصحرا» شروع به ساخت فیلم مستند کرد. تا اینکه در سال ۵۹ جنگ شد و توجه مرتضی هم معطوف به جنگ شد. در مهر ۵۹ با گروه دو-سهنفره در بحبوحهی جنگِ تنبهتن در خرمشهر، به آنجا رفت و از آبانِ همان سال، شروع به ساخت فیلم مستند کرد. این مستندها به نام «حقیقت» نامگذاری شدند که اولین مجموعه مستندهای جنگی هستند که مرتضی در جهاد تلویزیونی ساخت.
آقا گفتند این قلم و صدایی که پخش میشود خیلی زیباست. متنها را چه کسی مینویسد؟ از آنجایی که مرتضی خیلی تأکید داشت بر اینکه از باب اخلاص نگوییم اینها کار کیست، به ایشان گفتم: آقا اگر بخواهید من بچهها را به شما معرفی میکنم، ولی صاحب صدا و نویسنده میخواهند معرفی نشوند. آقا هم اصراری نکردند.
این روند تا سال ۶۴ ادامه پیدا کرد. مرتضی از ۵۹ تا ۶۴ دو کار مهم انجام داد. اول اینکه یک عده جوان مؤمن و انقلابی را وارد عرصهی مستندسازی کرد و در گام بعدی، ارتباط خوبی با سپاه برقرار نمود که باعث شد ورود گروه مستندسازیاش به مناطق عملیاتی راحتتر باشد. تا اینکه در سال ۶۴ در عملیات والفجر۸، مجموعه تصاویری نزدیک به صحنه و بسیار متفاوت از آنچه مردم قبلاً از جنگ دیده بودند، گرفته شد و نظر خیلی از افراد را به خودش جلب کرد. پس از آن، تلویزیون مشتاق شد تا از این جنس برنامهها بیشتر ساخته شود. به ما در پخش تلویزیون، دفتری دادند و مرتضی هم که به دنبال فرصت بود تا بتواند هنر و ادبیات را برای انقلاب خرج کند، «روایت فتح» را کلید زد. این برنامه از تابستان ۶۵ تا پایان جنگ، به دلیل استقبال زیاد مردم و تصاویر بسیار بدیع و جالبی که از جنگ ارائه میداد، تقریباً هر دو سه هفته یکبار، بهصورت بلاانقطاع پخش میشد.
مقاله شهید آوینی با عنوان مبشر صبح
شهید آوینی در روایت فتح چه افقهایی را میدید؟
آوینی در مقالاتش مفصل به این موضوع اشاره کرده که با ظهور حضرت امام و انقلاب اسلامی، عصر توبهی بشر شروع شده است و این راه به سمتی میرود که دوران جاهلیت ثانی به پایان برسد و انشاءالله به ظهور حضرت حجت عجلاللهتعالیفرجهالشریف بینجامد. این تعبیر و نگاه، بچههای انقلاب اسلامی را پیشقراول این حرکت میدانست و معتقد بود که این حرکت فتحی است. فتحی نه به معنای دنیاگشایی، بلکه منظور فتح قلوب بشری است و ما باید روایت این فتح را نشان دهیم. آخرین برنامهی مجموعهی «حقیقت» به نام «و این است فتحالفتوح» ساخته شد که به نظرم «روایت فتح» را از این نام کلید زد.
مرتضی پس از آنکه همهی عملیات طریقالقدس را به تصویر میکشد، در پلان آخر نشان میدهد که یک رزمنده در سنگر بهصورت نشسته نماز میخواند و موقعی که قامت میبندد و تکبیرهالاحرام میگوید، مرتضی دوربین را فیکس میکند و میگوید: «و این است فتحالفتوح.» منظور مرتضی از «روایت فتح» هم همین بوده است. مثلاً هنگامی که فاو را نشان میدهد، منظورش فتح فاو نیست. اگر کسی اهل مطالعه باشد یا نریشنهای مرتضی آوینی را در مستندهایش گوش داده باشد، کاملاً میفهمد که منظور مرتضی از فتح، همان فتحی است که در سورهی نصر آمده است و اشاره دارد به فتح کامل پیامبر اسلام که توانست قلوب مسلمانان را فتح کند و بیانگر خلیفهاللهی است. به نظرم مرتضی این دید را به فتح داشت.
جنابعالی یکی از اشخاصی بودید که در دیدار رهبر انقلاب با دستاندرکاران «روایت فتح» حضور داشتید. اگر مایل هستید، از اینجا شروع کنیم که اصلاً چطور شد در آن برههی زمانی، رهبر انقلاب برنامهای برای دیدار با عوامل «روایت فتح» ترتیب دادند؟
ما از بهار سال ۶۵ یک برنامه کلید زده بودیم به نام «روایت فتح» که بهصورت مستمر پخش میشد. فکر میکنم در تابستان سال ۶۵ بود که از دفتر ریاستجمهوری با من تماس گرفتند که رئیسجمهور میخواهند با اعضای گروه دیدار کنند. آن موقع ما را که حدود بیست نفر بودیم، کسی نمیشناخت. یک گوشه مشغول کار خودمان بودیم و در رأس کار، مرتضی آوینی بود. تشکیلاتمان نظم خاصی نداشت و معلوم نبود منتسب به کجاییم. کار خودمان را میکردیم. بنابراین کسی ما را بهصورت فردی یا اداری نمیشناخت که معرفیمان کند. کسی که با من تماس گرفت آقای حسینینژاد، مسئول تبلیغات جهاد بودند. ایشان تنها کسی بودند که از وزارت جهاد وقت با ما تماس داشتند. تماس گرفتند و گفتند که دفتر ریاستجمهوری میخواهند شما را ببینند.
این را هم باید بگویم که «روایت فتح» تیتراژی نداشت و اصلاً معلوم نبود توسط چه کسی و کجا ساخته شده است. فقط نوشتهی «روایت فتح» میآمد. این موضوع به روحیهی آوینی برمیگشت که میگفت باید در گمنامی کارمان را بکنیم و به وظیفهی الهیمان عمل کنیم. میگفت چطور از آن بسیجی که به عملیات میرود نمیپرسند که هستی و از کجا آمدهای؟ ما هم باید مثل او باشیم. کاری که برای خدا انجام بگیرد، اجر و قربش بیشتر است.
به همین دلیل، تیتراژی نداشتیم که از آن طریق کسی بفهمد چه کسی این برنامه را میسازد. همهی اینها باعث شد که آن تماس را جدی نگیریم. در کمتر از یک ماه از تماس اول، دوباره تماس گرفتند که رئیسجمهور شخصاً میخواهند با شما ملاقات کنند. باز هم ما باورمان نمیشد. گفتیم ما اصلاً درخواست ملاقات نداده بودیم که رئیسجمهور پذیرفته باشند. دوباره مسئول دفتر ایشان تکرار کرد که خود ایشان شخصاً میخواهند با شما دیدار کنند. بالأخره به آقا، که آن زمان در کسوت ریاستجمهوری بودند، ارادت قلبی داشتیم. همگی مبهوت بودیم و به هر حال به ساختمان ریاستجمهوری رفتیم.
اگر از حالوهوای شهید آوینی پیش از دیدار با آقا چیزی به یاد دارید، بیان کنید.
یادم میآید مرتضی به من، که آن موقع مسئول گروه بودم، گفت لطف کنید در این دیدار نگویید چه کسی متن مینویسد و میخواند. به من گفت اگر نظر من را میخواهی، نگو چه کسی چه کاری انجام میدهد و اگر آقا سؤالی داشتند، جواب بده.
چه نکاتی را آقا در آن دیدار بیان کردند و محور صحبتهایشان چه بود؟
موقعی که خدمت آقا رفتیم، از روی کنجکاوی از مسئول دفترشان پرسیدیم آقای رئیسجمهور چه کاری داشتند که لطف کردند و ما را دعوت کردند؟ ایشان پاسخ دادند آقای رئیسجمهور گفتهاند «من دوست دارم با بچههای روایت فتح دیداری داشته باشیم و این بچهها را ببینم.» در آن جلسه ایشان خیلی از ما قدردانی کردند. از عجایبی که ایشان در آن جلسه فرمودند و در خاطرم مانده است و سالها آوینی از آن یاد میکرد این بود که گفتند: «شبهای جمعه که جلسهی سران سه قوه است، به اعضای جلسه میگویم که چون روایت فتح رأس ساعت ۹:۳۰ شروع میشود، یا جلسه را زودتر برگزار کنیم که با روایت فتح تداخل نداشته باشد یا بگذارید که من زودتر از جلسه خارج شوم.»
از عجایبی که رهبر انقلاب در آن جلسهی دیدار فرمودند و در خاطرم مانده است و سالها آوینی از آن یاد میکرد این بود که گفتند: «شبهای جمعه که جلسهی سران سه قوه است، به اعضای جلسه میگویم که چون روایت فتح رأس ساعت ۹:۳۰ شروع میشود، یا جلسه را زودتر برگزار کنیم که با روایت فتح تداخل نداشته باشد یا بگذارید که من زودتر از جلسه خارج شوم.»
من این را دقیقاً به یاد دارم. خیلی برای ما عجیب بود که رئیسجمهور مملکت اینقدر به برنامه علاقهمند است که دوست دارد به هر صورت به برنامه برسد و برنامه را ببیند، وگرنه ما خبری از جنگ نمیدادیم که ایشان ندانند. اصلاً برنامهی ما خبری نبود و آقا به نوع نگاه برنامه توجه داشتند.
نکتهی دومی که از آن جلسه به یاد دارم این بود که آقا گفتند این قلم و صدایی که پخش میشود خیلی زیباست. متنها را چه کسی مینویسد؟ از آنجایی که مرتضی خیلی تأکید داشت بر اینکه از باب اخلاص نگوییم اینها کار کیست، به ایشان گفتم: آقا اگر بخواهید من بچهها را به شما معرفی میکنم، ولی صاحب صدا و نویسنده میخواهند معرفی نشوند. آقا هم اصراری نکردند.
در حین جلسه، شهید آوینی صحبت یا سؤالی کردند؟ در صحبتهایی که بعد از جلسه داشتید، چه صحبت یا اتفاقی توجه شهید آوینی را به خود جلب کرده بود؟
در آن جلسه، شهید آوینی برای همان گمنامی که خدمتتان گفتم، در ردیف دوم نشست و صحبتی نکرد.
شما بههمراه سید مرتضی آوینی جزء هستهی مرکزی گروه جهاد تلویزیونی بودید که مستند «خانگزیدهها» و «روایت فتح» را ساختید. این حرکت تا پایان جنگ ادامه پیدا کرد، اما پس از جنگ سیر مستندسازیهای دفاع مقدس متوقف شد. گویا رهبر انقلاب در آن روزها به اعضای «روایت فتح» تذکری دادند. لطف کنید دربارهی آن روزها و تذکر آقا توضیحی بفرمایید.
بله، همینطور است. مجموعه مستندهای «روایت فتحِ» اول، پس از جنگ متوقف شد. البته بهصورت پراکنده مستندهایی مثل «با من سخن بگو دوکوهه» در همان سالهای ۶۷ یا ۶۸ کار میشد، ولی دیگر در تلویزیون مثل گذشته، خبری از برنامههای منظم «روایت فتح» نبود. از آنجایی که ما خودمان هم کار دیگری جز ساخت مستند جنگی بلد نبودیم و به این دست کارها اعتقاد داشتیم، همان موقع جلساتی با برخی بچهها از جمله شهید فلاحتپور (که یک سال قبل از مرتضی در لبنان شهید شد) ترتیب دادیم تا برای «روایت فتح» پس از جنگ، تصمیمگیری کنیم. جمعبندی این جلسات به اینجا رسید که میتوان بعد از جنگ هم در اینباره فیلم مستند ساخت، ولی از نگاه عقلایی. همهی جزئیات را در کاغذی نوشتیم، ولی در حد همین کاغذ ماند و به عمل نرسید.
در سال ۶۹ مرتضی دعوت شد که بهعنوان سردبیر مجلهی «سوره» شروع به کار کند. مرتضی به قلم و ادبیات خیلی علاقه داشت و از طرف دیگر برایش فرصتی پیش آمده بود تا دنیایی از مطالبی که در ذهن داشت، بنویسد. بنابراین دعوت را پذیرفت و از همان سال بهشدت درگیر مجلهی «سوره» شد. من هم با آنکه در جهاد تلویزیونی مسئول بودم، به «سوره» رفتم و در همین اثنا بود که مدیر وقت شبکهی یک، آقای مهدی فریدزاده، ما را دید و گفت در جلسهای که با آقا داشته است، ایشان پرسیدهاند چرا دیگر «روایت فتح» پخش نمیشود. وقتی این نکته را آقای فریدزاده به من گفت، ما چون بهلحاظ تشکیلاتی منسجم نبودیم، از این صحبت عبور کردیم. فکر نمیکردیم جدی باشد. تا اینکه به فاصلهی کمتر از یک سال، یک بار دیگر آقای فریدزاده به ما گفت که رهبر انقلاب از من پرسیدند پیام مرا به بچههای «روایت فتح» رساندی؟ چرا اقدامی صورت نگرفت؟ این را که شنیدم، بهسراغ مرتضی آوینی رفتم و گفتم آقا چنین پیغامی دادهاند. میان شهید آوینی و آقا ارتباط معنوی و قلبی عمیقی برقرار بود. مرتضی دو مقاله هم برای آقا نوشته بود. این موضوع را که شنید، تکان خورد و گفت باید کاری کنیم. تصمیم برآن شد که صورتجلسههایی که چند سال قبل شهید فلاحتپور نوشته بودند، به دفتر آقا بفرستیم.
وقتی این طرح را فرستادیم، بعید میدانستیم این نامهی دستنویس و بدون سربرگ، به دست آقا برسد. احتمال ۹۹ درصد میدادیم که رهبر انقلاب یا دفتر ایشان به این طرح بینامونشان نگاه هم نمیکنند. آن موقع به دلایل اداری و ساختاری، «روایت فتح» یک تشکیلات بدون پشتوانه محسوب میشد. باورمان نمیشد که این دستنوشتهها اصلاً خوانده شود. پس از گذشت کمتر از یک ماه، در اتاق جهاد تلویزیون نشسته بودیم که کسی آمد و گفت جواب نامهتان به رهبری آمده است و برای پیگیریهای بعدی با دفتر رهبری در تماس باشید. یعنی آن نامه صرفاً یک جواب نبود و پیگیریهای بعدی هم پیشبینی شده بود.
از محتوای نامهی رهبری چیزی به یاد دارد؟
بله، ایشان در حاشیهی همان نامهی دستنوشتهای که ما برایشان ارسال کرده بودیم، تکتک موارد طرحمان را خوانده بودند و زیر هریک نکتهای نوشته بودند. مثلاً نوشته بودند این خوب است یا این قسمت بهتر است اجرا نشود. یکی از آنها را خوب به یاد دارم که ما نوشته بودیم در دویست سال گذشته، ایران همواره شکست خورده و قسمتی از این سرزمین به تاراج رفته است. آقا زیر این نوشته بودند که عباسمیرزا شکست نخورد و این اشتباه است. تا این حد ایشان این طرح را با دقت خوانده بودند. به دلیل آنکه نامه گمنام بود، شفاهی گفته بودند که اقدام شود و اگر مشکلی بود، از طریق دفتر پیگیری شود. ما که دیگر به خودمان آمده بودیم، ابتدا از طریق تلویزیون اقدام به شروع کار کردیم، ولی نشد. بعد از طریق جهاد خواستیم کار را شروع کنیم که آن هم نشد. بنابراین با دفتر ایشان تماس گرفتیم و آنها هم در نهایت همکاری، همهی امکانات را در اختیار ما گذاشتند. آوینی هم مشتاقانه پای کار آمد و سری دوم «روایت فتح» را کلید زد.
به نظر میرسد رهبر انقلاب از همان ابتدا توجه ویژهای به پدیدهی مستندسازی تجربی و غیرتجربی دفاع مقدس داشتند. در جایی ایشان فرمودهاند که مستندسازی دفاع مقدس با کار داستانی متفاوت است و باید ادامه پیدا کند. به نظر شما، این توجه تا چه اندازه اثرگذار بوده است؟
ما از همان ابتدا فکر میکردیم یکی از موضوعاتی که در مستندسازی از آن غفلت میشود، جنگ است. اکثر افرادی که جنگ را دیدهاند، در حال حاضر هستند؛ یعنی بهترین موقعیت است برای نشان دادن جنگ و محقق کردن آن نگاه مرتضی که نسبت به جنگ داشت و برگرفته از نگاه صدر اسلام بود. واقعاً اگر آن موقع آقا پیگیر نمیشدند و از ما حمایت نمیکردند، محال بود آوینی دوباره به «روایت فتح» برگردد و این برنامه به اسوهی مستندسازی پس از جنگ تبدیل شود.
در روز تشییع جنازهی شهیدآوینی، مقام معظم رهبری بهصورت غیرمنتظره در مراسم حضور پیدا کردند. از واکنش مسئولین و جمعیت حاضر در آن مراسم چیزی به یاد دارید؟ به نظرتان چه دلیلی وجود داشت که آقا چنین کاری را برای آوینی انجام دهند؟
مرتضی در روزهایی شهید شد که بهشدت متهم بود به دوری از اندیشههایی که یک روز خودش مدافع آنها بود. در اوج این مسائل و فشارها و سرمقالههایی که علیه او نوشته میشد و در کوران بدبینیها، بهصورت خیلی غیرمنتظره شهید شد. حضور آقا در مراسم تشییع شهید آوینی، پیامهای زیادی برای منتقدین داشت. تا آن موقع، چه در زمان حیات امام و چه در زمان رهبری آقا، مرسوم نبود شخص اول نظام در مراسم تشییع جنازهی کسی شرکت کند. این اولینباری بود که آقا در کسوت رهبری، در چنین مراسمی شرکت میکردند. به نظرم این حضور هشداری بود برای کسانی که مرتضی را بد شناخته بودند.
منبع:http://farsi.khamenei.ir
با این مقدمه اما چنان چه پیش تر نیز اشاره شد، قصد داریم به مناسبت سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم و روز هنر انقلاب اسلامی، گزیده ای از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره رسالت هنر انقلابی و وظایف هنرمندان در این عرصه را بازخوانی می كنیم. هنر و قالبهای گوناگون آن در عصری كه شاهد صفآرایی تمام عیارِ تفكر مادی در مقابل تفكر الهی و توحیدی هستیم اهمیت مضاعفی پیدا كرده و وظیفه مهمی در تبیین حقایق و مقابله با دشمنیها دارد. از این روست كه رسالت هنر انقلابی در دوره پس از انقلاب اسلامی مطرح میشود و هنرمندان متدین و انقلابی نقشی مضاعف مییابند.
روز ۲۰ فروردین همزمان با سالروز شهادت مرتضی آوینی به نام روز هنر انقلاب اسلامی نام گرفته است که حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی به مناسبت این روز بخشی از بیانات مقام معظم رهبری در زمینه هنر انقلابی را گردآوری کرده است که به همین مناسبت مروری بر این بیانات و رهنمودها داریم:
هنر انقلابی باید زیباییها را تبیین كند
پنجاه، شصت سال كسانی بر ما حكومت كردند كه آورنده آنها، نه اینكه ما نبودیم- چون در ایران حكومت مردم به این صورت اصلًا سابقه نداشت- بلكه دلاوریِ خودشان هم نبود. ایكاش اگر دیكتاتور بودند، اقلَّا مثل نادرشاه با زور بازوی خودشان، یا مثل آغامحمدخان با حیلهگری خودشان بر سر كار آمده بودند؛ اما اینطور نبود. دیگران آمدند و آنها را بر این ملت مسلّط كردند و تمام منابع مادّی و معنوی این ملت را به غارت بردند. با رنج ها و محنت های بسیاری، حركت عظیمی در مقابل این پدیده شوم اتّفاق افتاد و توانست با فدا كردن جان ها و با عریان كردن سینهها در مقابل دشنه دشمن غدّار، به جایی برسد. این زیبا نیست؟ هنر چگونه میتواند از كنار اینها بیتفاوت بگذرد؟ این توقّعِ انقلاب است. هنر انقلابی كه ما از اوّل انقلاب همینطور گفتیم و آن را درخواست كردیم، این است. آیا این توقّعِ زیادی است؟ موسیقی و فیلم و تئاتر و نقاشی و سایر رشتههای هنریِ شما باید به این مقوله بپردازد؛ اینها چیزهای لازمی است. توقّعِ انقلاب از هنر و هنرمند، یك توقّعِ زورگویانه و زیادهخواهانه نیست؛ بل مبتنی بر همان مبانی زیباشناختی هنر است. هنر آن است كه زیبایی ها را درك كند. این زیبایی ها لزوماً گل و بلبل نیست؛ گاهی اوقات، انداختن یك نفر در آتش و تحمّل آن، زیباتر از هر گل و بلبلی است. هنرمند باید این را ببیند، درك كند و آن را با زبان هنر تبیین نماید.
بیانات در دیدار جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر ۱۳۸۰/۰۵/۰۱
جهتگیری كار هنری باید دقیق و درست باشد
سنت الهی در تاریخ اقتضا میكرد كه تفكر اسلامی و اندیشه پاك الهی، در یك نوبت رو بیاید، و آن نوبت اكنون آغاز شده است و معلوم میشود كه یكی از نشانههایش ماییم. یكی از نشانههایش، لبنان و آفریقا و كشورهای گوناگون اسلامی است. یكی از نشانههایش، احساس ضعف دنیا در مقابل تفكر الهی و توحیدی است كه وجود دارد و در حال به وجود آمدن است. در این مجموعه و در این حركت عظیم، این فكر پاك و مقدسی كه در دنیا به وجود آمده است- فكر انقلابی و توحیدی و الهی- در صفآرایی با فكر شیطانی و اهریمنی قرار گرفته است. ما كه اهل هنریم- شما را میگویم و از زبان شما حرف میزنم- باید این مایه هنر را به كار ببریم و غلیظ كنیم و شاعر و نویسنده و هرگونه هنرمند دیگری، در خدمت این تفكر مقدس قرار بگیرند و از هنر و مایه هنر و ابزار هنر، حداكثر استفاده را بكنند…
چیزی كه خیلی مهم میباشد، این است كه به كار بردن هنر باید مثل همه ابزارهای دیگر كه حامل یك فكر هستند، جهتگیریش خیلی دقیق و روشن و درست بوده باشد و دچار اشتباه در جهتگیری نباشد.
بیانات در دیدار جمعی از هنرمندان حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی ۱۳۶۸/۰۸/۲۱
معارف الهی را منتشر كنید
نباید تصوّر كرد كه هنر دینی آن است كه حتماً یك داستان دینی را به تصویر بكشد یا از یك مقوله دینی - مثلاً روحانیت و غیره - صحبت كند. هنر دینی آن است كه بتواند معارفی را كه همه ادیان - و بیش از همه، دین مبین اسلام - به نشر آن در بین انسان ها همت گماشتهاند و جان های پاكی در راه نشر این حقایق نثار شده است، نشر دهد، جاودانه كند و در ذهن ها ماندگار سازد. این معارف، معارف بلند دینی است. این ها حقایقی است كه همه پیامبران الهی برای آوردن آن ها به میان زندگی بشر، بارهای سنگینی را تحمّل كردند. نمی شود ما اینجا بنشینیم و تلاش های زبدهترین انسان های عالم را - كه مصلحان و پیامبران و مجاهدان راه خدا بودند - تخطئه كنیم و نسبت به آن بی تفاوت بگذریم. هنر دینی این معارف را منتشر می كند؛ هنر دینی عدالت را در جامعه به صورت یك ارزش معرفی می كند؛ ولو شما هیچ اسمی از دین و هیچ آیهای از قرآن و هیچ حدیثی در باب عدالت در خلال هنرتان نیاورید.
بیانات در دیدار جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر ۱۳۸۰/۰۵/۰۱
باید پیروزی ملتمان را روایت كنیم
ما در این ماجرای هشت ساله، یك پیروزی مطلق به دست آوردیم. ما كه جنگ را شروع نكرده بودیم كه بگوییم فلان جا را میخواستیم بگیریم، نتوانستیم، پس ناكام شدیم؛ قضیه این نبود. قضیه این بود كه دشمنی به ما حمله كرده بود و میخواست بخشی از خاك ما را بگیرد؛ همه دنیا هم به او كمك كردند؛ ما هم مردانه ایستادیم؛ ناكام شد و بینیاش به خاك مالیده شد و برگشت. پیروزی از این بالاتر؟ این پیروزی را با همین ابعاد، با همه خصوصیاتی كه در آن وجود دارد، با همه آن هزاران هزار ماجرایی كه آن را به وجود آورده است، ما باید روایت كنیم. این كارِ هنرمندان عزیز ماست؛ كار نویسندگان است؛ كار سینماگران است؛ كار شاعران است؛ كار نقّاشان است؛ كار اصحاب فرهنگ و هنر است.
بیانات در دیدار جمعی از مدیران و فعالان فرهنگی دفاع مقدس ۱۳۷۹/۰۷/۰۶
حقیقت را بفهمید و تبلیغ كنید
مهم ترین وظیفه [انسانِ هنری و فرهنگی] هم تبلیغ و تبیین است؛ «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه و لا یخشون احدا الّا اللَّه»؛ این یك معیار است؛ حقیقتی را كه درك می كنید، آن را تبیین كنید. كسی انتظار ندارد برخلاف آنچه كه می فهمید حرف بزنید. نه، آنچه را كه می فهمید، بگویید. البته برای اینكه آنچه می فهمید درست و صواب باشد، باید تلاش و مجاهدت كنید؛ چون در حوادثِ فتنهگون، شناخت عرصه دشوار است، شناخت اطراف قصه دشوار است، شناخت مهاجم و مدافع دشوار است، شناخت ظالم و مظلوم دشوار است، شناخت دشمن و دوست دشوار است. اگر بنا باشد یك شاعر هم مثل دیگران گول بخورد، فریب بخورد و بیبصیرتی به سراغش بیاید، این خیلی دون شأن یك انسان هنری و یك انسان فرهنگی است. پس باید حقیقت را فهمید؛ بعد هم باید همان حقیقت را تبلیغ كرد. نمی شود با شیوههای سیاسی - شیوههای سیاستگران و سیاست مداران - در عالم فرهنگ حركت كرد، این خلاف شأن فرهنگ است. در عالم فرهنگ بایستی گرهگشایی كرد؛ بایستی حقیقت را باز كرد، بایستی گرههای ذهنی را باز كرد. و این تبیین لازم دارد، یعنی همان كار انبیاء.
بیانات در دیدار جمعی از شعرا ۱۳۸۸/۰۶/۱۴
تعهّد در قبال فُرم و مضمون لازم است
هنرمند، هم در باب فرم و قالب هنرِ خودش و هم در قبال مضمون تعهّد دارد. كسی كه قریحه هنری دارد، نباید به سطح پایین اكتفا كند. این یك تعهّد است. هنرمند تنبل و بی تلاش، هنرمندی كه برای تعالی كار هنرىِ خودش و ایجاد خلاقیت تلاش نمی كند، در حقیقت به مسئولیتِ هنری خودش در قبال قالب عمل نكرده است. هنرمند باید دائم تلاش كند. البته ممكن است انسان یك وقت به جایی برسد كه بیش از آن نمی تواند تلاش كند - بحثی نیست - اما تا آنجایی كه می تواند، باید برای اعتلای قالب هنری تلاش كند. این تعهّد در قبال قالب، بدون یك احساس شور و عشق و مسئولیت - البته این شور و عشق هم مسئولیت است؛ آن هم یك دست قوی است كه انسان را وادار به كاری می كند و نمی گذارد كه احساس تنبلی و تنآسایی، او را از كار باز بدارد - به دست نمیآید.
علاوه بر این، تعهّد در قبال مضمون است. ما چه می خواهیم ارائه بدهیم؟ اگر انسان محترم و عزیز است، دل و ذهن و فكر او هم عزیز و محترم است. نمی شود هر چیزی را به مخاطب داد، فقط به صرف اینكه او نشسته و به حرف های ما گوش می دهد.
بیانات در دیدار جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر ۱۳۸۰/۰۵/۰۱
هنر را از شكل كالای تجملی خارج كنید
هنرمندان، زبان رسای هنر را در خدمت انقلاب و اسلام - كه عزیزترین سرمایه مردم است - بهكار گیرند و این عطیه الهی را صرف تعالی افكار مردم كنند و هنر را از آمیزش با مظاهر زیانبار فرهنگ بیگانه رها سازند. هنر را با حفظ تعالی آن به میان مردم برند و در ذهن و دل آنان وارد كنند و از شكل كالای تجملی و مخصوص گروهی خاص خارج سازند.
پیام به ملت شریف ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی(ره) ۱۳۶۸/۰۴/۲۳
مایه هنری را غلیظ كنید
شما وقتیكه هنری را در خود یافتید و آن را دنبال كردید و ریشه و چشمه هنر را در خودتان به جوشش درآوردید، باید كوشش كنید مایه هنری را غلیظ نمایید تا بتوانید این اندیشه مقدس و این روح پاك امروز دنیا - یعنی انقلاب اسلامی - را كه مثل روح و اندیشه معصومی، در دنیای ناپاك افكار غلط و در روزگار سیاه ما، بالاخره جای خودش را در دنیا باز میكند، تقویت نمایید و گسترش دهید.
بیانات در دیدار جمعی از هنرمندان حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی ۱۳۶۸/۰۸/۲۱
مردِ زمانه خودتان باشید
مرد زمانه خودتان باشید، آدم زمانه خودتان باشید. زمانه شما، زمانه مهمّی است. بنده در این خطّ تاریخ طولانی ایران، به خصوص قسمت بعد از اسلام، خیلی رفتوآمد كردهام - سلسلههایش، احوال اجتماعی كشور، احوال سیاسی كشور، جنگ ها، پادشاهیها - گمان نمیكنم در تمام این هزار و اندی سال، كشور حادثهای به عظمت حادثهی انقلاب اسلامی به خود دیده باشد. به عظمت این حادثه، من حادثهای سراغ ندارم كه كشور ما به خود دیده باشد. ما تلخیهای بزرگی داشتهایم؛ امّا فتوحات بزرگ كه یك ملّت اینجور ناگهان بشكفد، اینجور ناگهان رشد كند، اینجور ناگهان همه این حصارهای گوناگون را كه دور او به حالت مصنوعی چیده بودند، به هم بریزد، قد بكشد، سر بلند كند و وضعش در ظرف بیست سی سال این تغییر عظیم را بكند، هرگز چنین چیزی در كشور رخ نداده بود…
خوب، این مزرع مهمّی است برای رشد فرهنگ، اندیشه و هنر از این استفاده كنید، این زمانه را تصویر كنید، با این تصویرِ خودتان زمانه را غنی كنید. هرچه كه شما بگویید كه خوب باشد، درست باشد، مستحكم باشد، متین باشد، پرمغز باشد، این زمانه شما را غنی میكند؛ این ظرف را پر میكند از محتوای باارزش و غنی و مستغنی كننده.
بیانات در دیدار شاعران ۱۳۸۹/۰۶/۰۳
20 فروردین ماه سال 1385 خبر دستیابی ایران به فن آوری غنی سازی اورانیوم و راه اندازی یک زنجیره کامل غنی سازی در نطنز اعلام شد. در پی این خبر با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی، به پاس قدردانی از تلاش های افتخار آمیز دانشمندان جوان ایران اسلامی، بیستم فروردین ماه، مقارن با تکمیل چرخه سوخت هسته ای در تقویم رسمی ایرانیان روز ملی فن آوری هسته ای نام گرفت.
ايران در سال ۱۹۵۸، به عضويت آژانس بينالمللي انرژي اتمي (I.A.E.A) درآمد و در سال ۱۹۶۸، پيمان عدم تكثير سلاحهاي هستهاي (N.P.T) را امضا كرد و در سال ۱۹۷۰، آن را در مجلس شوراي ملي به تصويب رساند. آمريكا در سال ۱۹۶۷، اولين رآكتور تحقيقاتي ۵ مگاواتي آب سبك را به ايران فروخت و شركت آمريكايي (AMF)، اين رآكتور را در دانشگاه تهران نصب و راهاندازي كرد.
برنامه ايران در سال 1353 اين بود كه در عرض بيست سال، چرخه كامل سوخت را بومي كرده و بيست و سه هزار مگاوات برق را از طريق ۲۲ نيروگاه هستهاي تامين نمايد. در تاريخ ۱۸ دي ماه ۱۳۷۳ قرارداد تكميل و راهاندازي واحد يك نيروگاه اتمي بوشهر به صورت مشاركتي بين ايران و روسيه منعقد گرديد و در مرداد ۱۳۷۷ بار ديگر اين قرارداد مورد بازبيني كلي قرار گرفت.
در سال۱۳۵۷ با پيروزي انقلاب، عمليات ساخت اين نيروگاهها از جانب كشورهاي غربي متوقف، و در طول جنگ ايران و عراق تاسيسات موجود چندين بار مورد حمله هوايي عراق قرار گرفت، كه در اثر آن آسيبهايي به تجهيزات و ساختمانهاي موجود وارد شد. در زمان دولت هشتم ايران، اين دولت حاضر به پذيرش چند توافقنامه شد كه به تدريج كليه فعاليتها و مطالعات مرتبط با دانش اتمي در ايران را به حالت تعليق در آورد.
در سال اول فعاليت دولت نهم جمهوري اسلامي ايران، ايران اعلام كرد تعليق داوطلبانه غنيسازي به پايان رسيدهاست و با فك پلمب، فعاليتهاي UCF اصفهان را تحت نظارت آژانس ادامه ميدهد. در تاريخ ۹ فوريهٔ سال ۲۰۰۳ ميلادي محمد خاتمي، رئيس جمهور وقت ايران، خبر از تهيهٔ سوخت هستهاي توسط متخصصين ايراني براي نيروگاههاي هستهاي ايران داد.
در(9 آوريل۲۰۰۶) 20 فروردين سال 1385 دانشمندان ايراني موفق به توليد چرخه كامل سوخت هستهاي در مقياس آزمايشگاهي شدند وخبر دستيابى ايران به فناورى غنىسازى اورانيوم و راه اندازى يك زنجيره كامل غنى سازى توسط سانتريفيوژهاى ساخت ايران اعلام شد.در پي اين موفقيت دانشمندان و متخصصان كشورمان در دستيابي به نسل جديدي از سانتريفيوژها در ايران و اعلام آن به آژانس بينالمللي انرژي اتمي، كشورمان در زمره كشورهاي صاحب تكنولوژي در غنيسازي اورانيوم محسوب ميشود و ايران به كشورهاي عضو باشگاه اتمي پيوست.
پس از آن با تصويب شوراى عالى انقلاب فرهنگى، به پاس قدردانى از تلاشهاى افتخار آفرين دانشمندان جوان ايرانى در دستيابى كشور به فناورى صلح آميز هسته اى، 20 فروردين در تقويم رسمى ايرانيان «روز ملى فناورى هسته اى» نام گرفت.
ايران بر حق قانوني خود در استفاده از انرژي هستهاي تأكيد دارد. ايران با امضاي پيمان عدم تكثير سلاحهاي هستهاي (N.P.T) در سال ۱۹۶۸، از حق استفاده از انرژي صلحآميز هستهاي برخوردار گشت. فعاليتهاي مركز نظام ايمني هستهاي كشور طي سالهاي ۸۴ و ۸۸ از سوي آژانس بينالمللي انرژي اتمي مورد تاييد قرار گرفتهاست.
منبع : nlai.ir
«برخی مردمان امام گذشته را عاشقند، نه امام حاضر را؛ میدانی چرا؟ امام گذشته را هرگونه که بخواهند تفسیر می کنند، اما امام حاضر را باید فرمان برند!»
شهید_آوینی
در امام خمینی ذوب بشوید همچنان که او در اسلام ذوب شده است
روايت رهبرانقلاب از شهيد محمدباقر صدر
انتشار بمناسبت سالگرد شهادت
<< 1 ... 38 39 40 ...41 ...42 43 44 ...45 ...46 47 48 ... 195 >>