« گلاب و گل سرخ | تاکید بر خوردن صبحانه و نهی از نخوردن آن » |
روايت مشهورهای داریم كه: «إنَّ لله في ايّام دهركم نَفَحات الا فتَعَرَّضوا لها.»
اين نكتهی مسلّمهاي است كه تكامل اخلاقي انسان اقتضاء مي كند كه ذات مقدّس حقّ هر از چند گاهي يك وضعيّتی براي تذكّر و تكامل اخلاقي انسان به وجود بياورد. روايت ميگويد: در يك ايّامي نفحات و نسيمهاي رحمت خدا ميوزد. انسان زيرك آن است كه متعرّض اين ايّام بشود و در آن به غفلت سير نكند
از روايات اخلاقي هم استفاده ميشود بهخاطر اينكه نفس انسان يك ويژگي خاصّي دارد و مرتّب احتياج به تذكر دارد. آن هم چون داراي يك خواصي است که در جاي خودش بايد برّرسي بشود كه اين تَطَوّرِ نفس چراست؟ اين تَطَوّر باعث ميشود كه انسان مرتّب احتياج داشته باشد كه در يك ايّامي به تعبير امروزيها بازسازي اخلاقي خودش را داشته باشه. و خوب كسي موفّق است كه اين ايّامي را كه نسیم رحمت خدا در آن ميوزد را بشناسد و از آن حُسن استفاده را ببرد.
از بين اين ايّامي كه نفحات الهي دَرِش هست در طول سال دو موقعيّت بسيار مهم است كه انسان يقين دارد اين نفحات الهي آماده است و اين ما هستيم كه بايد متعرّض اين نفحات بشيم و استفاده كنيم: يكي ماه رمضان؛ دوم دههی اوّل ذي الحجة الحرام.
يكي از اين ايّام ماه مبارك رمضان هست. انبوه روايات بر اينكه بالاخره «قد اقبل اليكم شهر الله بالرحمة و المغفرة و البركة» آن توصيفات از ماه مبارك رمضان شده. هر كس در آن ايّام آن نفحات را بتواند درك كنه و بگيرد به جاهاي بلندي ميرسد.
مرحوم آقا شيخ رضا فرزند مرحوم حاج شيخ محمّد حسين اصفهاني، مرحوم كمپاني، رسالهی مجديّه دارد. در رسالهی مجديّهاش اشاره ميكند يكي از نزديكان نسبي و سببي من بارها به من گفت، كه از قرائن معلوم ميشود مرحوم پدرشان حاج شيخ محمّد حسين اصفهاني است، فقيه و فيلسوف و اصولي عميق و دقيق و عالم اخلاقي بزرگ، پسرش نقل مي كند که بارها این بزرگي كه نزديكترين فرد از نظر نسبي و سببي به من بود ماه رمضان را توصيه ميكرد و ميگفت در ماه رمضان من زيارت امين الله میخواندم، در حال خواندن زيارت امين الله مكاشفهی عجيبي براي من پيدا شد كه مرحوم حاج شيخ رضا در رسالهی مجديّهاش اين مكاشفهای را كه براي مرحوم حاج شيخ در ماه رمضان پيدا شد ذكر ميكند.
دومين موردي كه اين نفحات الهي قطعا از روايات استفاده ميشود در اين ايّام بسيار مهيّاست كه برخي از ايّامش همسنگ با ايّام قدر و از جهتي شايد بالاتر باشد دههی اوّل ماه ذي الحجه هست، اين ايّامي كه ما در آن هستيم و هر چه به سمت آخرش پيش ميرويم اهمّيّتش بيشتر ميشود. روايات عجيب و غريبي در فضيلت اين ايّام داريم. ايّامي كه دَرِش هستيم و حال اینکه مثل مني كه قطعا غفلت از اين ايّام داريم.
روايات را ببينيد. مرحوم سیّد بن طاووس، بزرگان ديگر اين روايات را نقل ميكنند كه گاهي اين تعبير: «ما مِن ايّامٍ العملُ الصالحُ فيها احب الي الله مِن ايّام العَشر» هيچ دوراني در سالي نيست كه عمل صالح پيش خدا محبوبتر باشه از دههی اوّل ماه ذي الحجه. «ازكي عند الله و اعظمُ اجراً عند الله» دهه اوّل ذي الحجه عبادت، تقرب به خدا، روزه و ساير عبادات اعظمُ اجراً عند الله از تمام ايام است. نكند يك جوري باشد اين نفحات در دسترس ما باشد چند روزش كه گذشت به غفلت بقيهاش هم بگذرد، توجّه نكنيم اصلاً كه بالاخره دههی اوّل ذي الحجهاي آمد، تمام شد، رفت چهكار كرديم؟
يك پيرمرد بايد از هامبورگ آلمان زنگ بزند كه فلاني اوّل ماه شده؟ اوّل ماه ذی الحجّه شده؟ نشده؟ با غَلَق و اضطراب. رؤيت ماه شده؟ نشده؟ چه جوريه؟ كدام روز را اوّل ماه ذي الحجّه بدانیم ما؟ نكند اين ده روز از دست من برود؟ آن وقت در عُشِّ آل البيتيم، در قم، در مركز معارف اهل بيت دهه اوّل ذي الحجّه بیاید، برود اصلاً یادمان نباشد که دهدی اوّل ذی الحجّهای هست و در دههی اوّل ذی الحجّه چه باید کرد.
آن وقت این دهه هم فضائلش یکسان نیست. همینقدر که به آخر این دهه میرسید اوج میگیرد فضائل این ایّام و نَفَحات الهی. یومُ الترویة خیال میکنید کوچک است؟ بروید ببینید چه خبر است در یومُ الترویة. پیامبر اکرم نسبت به این روز چه میفرماید؟ صوم یومُ الترویة، روز هشتم ماه ذی الحجّه مساوی با صوم ستّین سنه، روزهی شصت سال. یومُ الترویة میگذرد شب عرفه میآید. شب عرفه چه خبر است؟ چه شبی است؟ شب عرفه تمام میشود صبح عرفه میآید. صبح عرفه چه خبر است؟ صبح عرفه میگذرد میشود عصر عرفه. عصر عرفه چه خبر است؟ چه جور است؟
یک سیّدی را میشناسم، طلبه، پیرمردی است. بیست و چند سال است حج میرود. هر سال هم همان سالهایی که هیچ کس نمیتواند ویزا بگیرد او گذرنانهاش را میبرد سفارت سعودی آزاد یک ویزا میزنند تو گذرنامهاش و پا میشود میرود مکّه. یک وقتهایی به او میگفتم که خیلی حرص و ولع داری چه خبر است؟ گفت: فقط بهخاطر آن دو ساعت عصر عرفه، فقط آن دو ساعت. تعبیری کرد: «من زنده هستم برای درک این دو ساعت.» اگر درک این دو ساعت نباشد دیگر نباشم. گاهی تعبیر میکرد، در مسیر پیادهروی از عرفات به مشعر، میگفت الآن که عرفه تمام میشود دیگر دارم آماده میشوم برای عرفهی آینده.
یک عدّه آن جوراند یک عدّه هم کلّ این ایّام میآید میگذرد، دههی اوّل ذی الحجّه که خبر بشویم که دههی اوّل چه خبر است؟ شب عرفه چیه؟ صبح عرفه چیه؟ عصر عرفه چیه؟ خبر نمیشویم. حالا چند روزش که گذشته، این چند روزی که باقی مانده یک کمی به بازسازی خودمان بپردازیم.
سیّد بن طاووس در اقبال در روز عرفه میآید نقل میکند ائمّه چه جور بودند. حالا دو سه مورد را میآورد، موارد دیگر هم هست.
قاسم بن حسین نیشابوری میگوید: «رأیتُ اباجعفر علیه السلام عند ما وقف بالموقف مدَّ یدیه جمیعاً فما زالتا ممدودتین الی أن افاض» امام باقر را دیدم دستهایش را در موقف بلند کرده با خدا راز و نیاز میکند تا لحظهی افاضه به طرف مشعر حالتش درک نمیشود «فما رأیتُ احداً اقدرُ منه علی ذلک» من ندیدم یک آدمی توانمندتر از او در این مسئله که اینجور این حال را با خدا داشته باشد. امام صادق «آخذاً بلحیته، منجّزاً رأسه، یبکی و یقول هذه رمّتی بما جنیت» آن وقت سیّد بن طاووس میگوید: «فانظُر رَحِمَکَ الله الی القوم الذین تقتدی بآثارهم و تهتدی بانوارهم» شیعهی اهل بیت نگاه کن به این قومی که تو اقتداء به اینها داری، هدایت به نور اینها میگیری «فکن عند دعواتِکَ و في محلّ مناجاتِکَ علی صفاتهم في ضراعاتهم» یک کم نگاه کن به مقتداهای خودت ببین در حال دعا چه جور بودند، به تعبیر سیّد بن طاووس یک کم یاد بگیر از اینها. اگر مقتدای تو هستند یک خورده توجّه کن اینها در این حالت ها چه کار میکردند.
نمیدانم دیگر ماها حلاوتش را درک نکردیم؟
اصلاً گناهان یک جوری است که نمیتوانیم حلاوت اینها را درک بکنیم؟
برایمان توجّه و عمل به آن سخت است؟
و الّا ائمّه آن جور، علماء آنجور، مرحوم آقا سیّد محمّد دُرچهای اصفهانی استاد مرحوم آقای بروجردی آنها چه جوراند ما چه جور؟ در قنوت نماز شبش دعای ابو حمزهی ثمالی را من الاوّلِ الی الآخر میخواند.
دیگر این همه سیرهی سلف صالح داریم از ائمّه و علماء که دیگر این حرفها را لازم نیست ما بگوییم ولی شما نگاه کنید حتّی افرادی مثل حافظ، عرض کردم با وجود آن همه آخر نیازی نیست ولی نگاه کنید:
هر گنج سعادت که خــــــــدا داد به حافظ
از یمن دعــــــــای شب و ورد سحری بود
تا به حاصل برسد کشت امیدی که تو راست
چـــــارهی کار به جز دیدهی بارانی نیست
مرحوم شیخ رضای هندی آن اشعار بلند قصیدهی کوثریّهاش را که میخواند بعد مرحوم آقای حکیم میفرماید: ای کاش ثواب مستمسکُ العروة را در نامهی عمل او بنویسند ثواب آن اشعارش را به من بدهند. که یک وقتی گفتهام، زمانی در بغداد در کنفرانسی راجع به حضرت امیر میبینند یک شیخ ژولیدهای آمد گفت اجازه بدهید من هم شعرهایم را بخوانم. وقتی میخواند این قدر مجلس توجّه کرده بود، آن کسی که چایی میآورد همانطور سینی چایی در دستش محو شیخ پیر مرد و اشعارش شده بود. سینی متمایل شد، استکان چایی افتاد شکست، نه خودش فهمید نه آنهایی که آنجا نشسته بودند. خیلی قصیدهی کوثریّه اشعار قشنگی دارد یکی از ابیاتش این است:
بکِّر للسُکرقُبَیل الفجر فصفّ الدهر لمن بکَّر
یک عارفی است برای خودش. «بکِّر للسُکر قُبَیل الفجر» مستی میخواهی؟ کدام مستی؟ آن مستیای که خیلیها طالبشاند. مستی میخواهی؟ «بکِّر للسّکر قُبَیل الفجر» نزدیک فجر که میشود بلند شو «بکِّر لسُکر» آن وقت وقتی است آن حالت را به تو میدهند «فصفُ الدهر لمن بکَّر» خلاصهی معارف روزگار را به کسی میدهند «لمن بکَّر» آن کسی که قُبَیل فجر بیدار خوابی داشته باشد.
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود
مرا در آن ظلمـات که رهنمایی کرد
نیاز نیمه شبی بود و گریهی سحـری
گاهي گفتم اين را، حجّت بر ما طلبهها خيلي تمام ميشود، اقبال لاهوري يك شاعری است سنی كه به اهل بيت بسيار علاقه دارد. قصاید زيبايي در رابطه با اهل بيت عصمت و طهارت، حضرت امير و حضرت حجّت دارد. قائل به حيات حضرت حجّت است که این از قصایدش استفاده ميشود. آدم جالب و عجيبي است. در يكي از اشعارش اينجوري ميگوید، جالب اين است که عملش هم مطابق با شعرش هست، ميگويد:
تاك خويش از گريه هاي نيمه شب سيراب دار
تاك درخت انگور است، خودش را تشبيه ميكند، ميخواهي به تكامل برسي اين درخت وجود و معنويتت احتياج به سيرابي داره
تاك خويش از گريههاي نيمه شب سيراب دار
كز درون او شعــــــــــاع آفتاب آيد برون
گر به روي تو حـــريم خويش را در بستهاند
ســـر به سنگ آستان زن لعل ناب آيد برون
مثل خيلي از ماها، يعني من خودم را ميگويم شماها كه اينطور نيستيد إنشاءالله، آدم احساس ميكند در را به رويش بستهاند ديگر.
گر به روي تو حـــريم خويش را در بستهاند
ســـر به سنگ آستان زن لعل ناب آيد برون
خود اين آدم 12 سال در دانشگاه آكسفورد انگلستان بوده است. برويد لاهور سر قبرش يك قرآن بزرگي آنجا گذاشتهاند، نگاه كنيد. كسي ورق بزنه مثل اين است كه اين قرآن را در آب انداختهاند، تمام اوراق كاهيش خيس شده، در آوردهاند، جلو آفتاب گذاشتهاند. ورق خيس بشود مقابل آفتاب بگذارند يك رنگ زرد عجيبي به خودش ميگيرد. تمام اوراق قرآن اقبال لاهوري اينجوري است. شرح حالش را بگرديد چرا؟ تو شرح حالش مينويسد در تمام مدّت عمرم تا امروز كه به ياد ميدهم از جمله 12 سال كه در انگلستان بودم هيچ روز نشد كه يك جز خواندن قرآنم ترك بشود. وقتي قرآن ميخوانده و به آيات عذاب ميرسيده آنچنان گريه ميكرده از اشك چشمش ورق قرآنش تر ميشد. ما ببينيم چه جوري هستیم.
حرف سيّد بن طاووس را گفتم ميگويد دعا ميخواهي بخواني به مقتداهاي خودت نگاه كن چه جوری دعا ميخواندند. روز عرفه چهكار ميكردند؟ امام حسين چه جور ناله ميزدند؟ امام زين العابدين چهكار ميكردند؟
خوب در طول سال اگر توفیق نداریم این سه چهار شبی که میآید بالاخره یک خورده حواسمان جمع باشد.
از خداوند تبارک و تعالی میخواهیم که ما را از فیوضات این ایّام عشر ذی الحجّه و از نفحات خودش در این ماه بینصیب نگذارد.
آن وقت عصر عرفه ما هستیم و دعای عرفهی امام حسین. دعای عرفهی امام حسین یک دنیا معارف است. شجاعت امام حسین، حادثهی عاشورا همهی حالات ابا عبدالله را تحت الشعاع قرار داده است.
اگر در این حوزه همّتی باشد، یک مرکز تخصّصی شناخت ادعیه اهل بیت درست بشود آن وقت در اين مركز تخصّصي جمعي از نخبگان محقّقين كار كنند 20 جلد كتاب راجع به شرح دعاي عرفهی امام حسين در روز عرفه بنويسند. مطالب توحيدي - عرفاني بلندي كه در اين دعا وجود دارد. همهی نحلههای فکری و اختلافات اعتقادی- فکریای که شما در بین مسلمانها پیدا میکنید استقصاء کنید، همهی ادلّهای را که عرفاء و فلاسفه بر توحید آوردهاند یکی یکی استقصاء کنید آن وقت صفحات دعای عرفهی امام حسین را باز کنید به دعای عرفهی امام حسین نگاه کنید ببینید باید 20 جلد حدّاقل شرح دعای عرفهی امام حسین بنویسند یا نه؟ تمام روايات امام حسين را مورد مطالعه قرار بدهيد، نه تنها دعاي عرفه. امام حسين عليه الصلاة و السلام بسياري از رواياتشان مطالب بلندِ ناب توحيدي و عرفاني است. به علّت نياز زمان.
در زمان حضرت امير خوارج متكوّن شدند، نحلههاي فكري پيدا شد، معاويه سعي كرد اين نحلهها را گسترش بدهد مردم سرگرم بشوند او به وضعيّت خودش برسد در اواخر زمان معاويه چنان نحلههاي فكري مختلف اوج گرفته بود در مباحث قضا و قدر، جبر و … مباحث مختلف اعتقتادي مطرح ميكردند محور كلمات امام حسين عليه الصلاة و السلام پاسخ به اين مباحث است. آن هم در بحث توحيد. حتّي روايات امام حسين را غير از دعاي عرفه مطالعه كنيد اينجوري است. لذا مطالب ناب توحيدي در كلمات آقا امام حسين عليه الصلاة و السلام پيدا ميشود.
فرازهای عجیبی در دعای عرفه وجود دارد. بعد از اتمام مقدّمهی دعا داریم «حَتّی اِذَا اکتَمَلَت فِطرَتی وَ اعتَدَلَت مِرَّتی اَوجَبتَ عَلَیَّ حُجَّتَکَ بِأَن اَلهَمتَنی مَعرِفَتَکَ وَ رَوَّعتَنی بِعَجآئِبِ حِکمَتِکَ»[2] این دو خط یعنی چی؟ «ها انا اتوسّلُ علیک بفقر الیک و کیف اتوسلُ الیک بما هو محال … الیک» این یعنی چه؟ چهقدر باید بحثش را کرد؟ «کیف یُستدلُ علیک بما هو فی وجوده مفتقرٌ الیک»، «متی غبت حتّی تحتاج الی دلیلٍ یدُلُّ علیک»، «و متی بعُدتَ حتّی تکون الآثار هی التی توصلُ الیک»، «الهی امرت بالرجوع الی الآثار فرجعنی الیک بکسوت الانوار و هدایت الاستبصار حتّی ارجع الیک منها کما دخلتُ الیک منها مصون السر عن النظر علیها» یعنی چی؟ همهی ادلّهی توحید استقصاء میشود، همهی آنچه دیگران گفتهاند و نگفتند و بعداً ممکن است بگویند استقصاء میشود. بعد اوج عرفان امام به اینجا میرسد «الهی ترددی في الآثار یوجب بعد المضار و اجمعنی علیک بخدمتٍ توصلُنی الیک» شما نميدونيد تو اين چهقدر معناست! این جمله اگر بخواهد معنا بشود باید صاحب مصباح الانسها، تمهید القواعدها، فصوص الحکمها، میر داوود قیصریها در شرح فصوص الحکم همهشان جمع بشوند فصّ تازهای در اندازند این جملهی امام حسین را معنا و آن بُعد عرفانيش را بيان كنند تا بعد بفهميم يعني چه. ابتدا ميگويد توجّه به آثار داشته باشيد. امّا بعد از همه اين راههاي علمي حضرت يك توجّه ديگر ميكند ميگويد اين راهها خيلي مفيد نميتواتد باشد «الهي تردُّدي في الآثار يوجب بعد المزار فاجمعني عليك بخدمة توصلني اليك» يك راه ديگر بايد براي وصول تو در اندازيم.
این دعای عرفه اوج معرفت و عرفان شیعی هست که در عصر روز عرفه اگر با تامّل بخوانیم، اگر درست دقّت کنیم در آن معارف بلندی در این دعا هست.
امّا نكتهی مهمّي كه آدم متحيّر ميشود اين است: امام حسين اينقدر به بحث توحيد توجّه دارد، حالا اين روايت را ببينيد. سندش هم خوب است امام صادق ميفرمايند: «قال خرج حسين بن علي علي اصحابه» حضرت آمدند خدمت اصحابشان «فقال ايّها الناس ان الله عز و جل ما خلق العباد الا ليعرفوه فاذا عرفوه عبدوه فاذا عبدوه اسغنوا بعبادته عن عبادة ما سواه» همه توحيد است. درست؟ بعد اينجا ميرسد. «فقال له رجل يا بن رسول الله بابي انت و امي فما معرفة الله؟» محور معرفة الله است «ما معرفةالله؟» اين جواب است. امام: «فقال معرفة اهل كل زمان امامهم الذي يجب عليهم طاعته» تو توحيد آخرين حرفها را زدم. محور معرفةالله است. معرفة الله از چه طريق چه جوري؟ «قالَ معرفةُ اهل كلِّ زمانٍ امامهم الذي يجب عليهم طاعته» شناخت امام زمان. چرا روز عرفه امام باقر فرياد ميزد در صحراي عرفات مردم خدا را ميخواهيد بشناسيد؟ واسطهی بين خلق و خدا را بشناسيد كه ما هستيم. فرياد ميزد. امام سجاد در دعاي عرفه «الّلهُمَ إنَّك ايَّدت دينَكَ في كلِّ اوانٍ بامامٍ اَقَمتَهُ عَلَمَاً لِعِبادِك وَ مَناراً في بّلادِك بَعدَ أن وَصَلتَ حَبلَهُ بِحَبلِك» آنهايي كه ميگويند بعد از پيغمبر شخصي اتصال با عالم بالا لازم ندارد تئوري اين اتصال تئوري است كه بعد از قرن چندم ترسیم شده است و بعضي از روشنفكرها هم بلغور ميكنند اين حرفها را، نميدونم، فرضيّهی تكامل امامت عند الشيعه و بعد از قرن چهارم است اتصال امام با عالم غيب و اين حرفها عبارت امام سجاد بعد «أن وَصَلتَ حَبلَهُ بِحَبلِك وَ جَعَلتَهُ الذَّريعَة الي رضوانك و افتَرَضتَ طاعَتَهُ وَ حَذَّرتَ مَعصيتَه» تا آخر دعا كه مراجعه ميكنيد. آن وقت اين نكته را ميخواهم بگويم: از همهی عبارتهاي حضرت ابي عبدالله به ضميمهی اين روايت معلوم مي شود نكته محوري تكامل علمي يك انسان در اين مسير «معرفةُ امامِهِ الذي يجبُ عليه طاعتُه» حالا يك سوال كنم. چهقدر قدم زديم در اين زمينه. «الامامُ الذي يجبُ علينا طاعته» امروز كيست؟ چهقدر شناختيمش؟ چهقدر متّصل به او هستيم؟ و چهقدر ديگران را با او آشنا كرديم؟ و چهقدر به وظيفهمان عمل كرديم؟ اصطلاحِ «حكمت در جعل است؟»، «حكمت در مجعول است؟»، «ارتكاز عقلايي» اينها خوب است امّا اين است. اينها را بلغور كرديم ثمّ ماذا؟ آخرش چي؟ چهقدر تونستيم اين ارتباط را برقرار كنيم؟ خودمان زن و بچهمان چهقدر تونستيم تو اين زمينه ديگران را كمك كنيم با برهان، با استدلال. اگر محور توحيد در كلمات امام حسين بعد از آن همه مطالب ميشود: «معرفة اهل كل زمان امامهم» ما چكار كرديم؟ و آن وقت در روز عرفه يك كم اين اتصال را بياييم بيشتر كنيم. حالا اين توفيق را اگر بنده خودم امسال ندارم كه در صحرای عرفات باشیم حدّاقل امروز روز عرفه، اين چند روزه مترنم به اين نكته باشيم كه آقا جان:
عاشق روي توام اي گل بي مثل و مثال
به خــدا غير تو هرگز هَوَسي نيست مرا
پرده از روي برانداز به جـــان تو قسم
غيــــر ديدار رُخَت مُلتَمَسي نيست مرا
به آقا عرض كنيم آقا عنايتي كن و توفيق بده زندگيمان، گفتهمان، رفتارمان، عملمان در راه تبليغ مكتب تو باشد و جمال مبارك تو را زيارت كنيم.
وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین.
توشهای از محضر استاد معظّم حضرت آیت الله حاج شیخ جواد مروی (حفظه الله تعالی)
[1] این مباحث در روز چهارشنبه 13/9/1387 هـ.ش. توسط حضرت استاد در درس خارج فقه و خارج اصول بیان گردیده است که دو صحبت با هم ادغام گردیده است.
[2] مفاتیح الجنان ص432 و 433
تنها راه بقای انقلاب و نظام
… به یاد دارم آن ایامی که در زندان و بیمارستان بودم رهبر انقلاب حدود دو هفته در قم مشغول چانه زنی با حوزه های دینی بودند تا حکمت و عرفان شیعی را به آنان بقبولاند بعنوان تنها راه نجات از مرگ تاریخی! پس رهبر می خواهد، ملت هم که تشنه عرفان است، امام هم که می خواست پس چه کسی نمی خواهد، خانه اش ویران باد! زیرا دشمنان عرفان امروزه دشمنان اسلام و نظام هستند زیرا در آخرالزمان اسلام به مغز خود رسیده است که همان عرفان است پس بدون عرفان اسلامی دیگر نمی توان حتی از شریعت اسلامی و انقلاب اسلامی هم دفاع و حراست نمود. زیرا عرفان، عقل الهی در بشر است.
کار به آنجا رسیده که بسیاری از دولتمردان دلسوز به این نتیجه رسیده اند که تنها راه بقای انقلاب و نظام دست دادن به آمریکاست. ولی به خدا اگر با عرفان شیعی که عرفان امام زمان است، دست بدهیم آنوقت آمریکا برای دست دادن به ما التماس می کند و اسرائیل می میرد!
آنچه گفتیم ناله بود نه انتقاد و سیاه نمائی و سفید نمائی! امیدواریم این ناله به گوش آنانکه باید برسد رسانیده شود. به خدا خیلی حیف است آنقدر حیف است که آدمی می تواند از حیفش بمیرد! این حیف کسی است که بر سر گنجی بی پایان نشسته و از فقارت گدائی می کند! اماما تو خود نظری فرما! آمین!
علی اکبر خانجانی - 20 مهرماه 1392
به نقل از کتاب عقل الهی ایشان ص 92
دانلود
لینک دانلود :
http://dl.ketabkhane-erfani.com/download/ketabha/aghle_elahi.zip
از وبلاگ ” عرفان زندگی ” http://erfan-zendegi.blogfa.com
فرم در حال بارگذاری ...