ابتدا بايد به چند نکته اشاره کرد:

1-از اوايل انقلاب هر فيلمي که ساخته مي شد با نتيجه همراه بود و در آخر فيلم نتيجه چه مثبت چه منفي به تماشاچي القا مي شد ولي اکنون فيلم هايي که ساخته مي شود سعي شده که نتيجه را به عهده ي خود تماشاگر گذاشته شده و اين يک احترام است به عقل عمومي و اين کار از زمان آقاي حاتمي کيا آمده است  .

2-آقاي فرهادي کارگردان اين فيلم : ((مي توان از هر زاويه اي به اين فيلم نگاه کرد هم يک فيلم ديني هم يک فيلم اجتماعي هميک کار انساني هم درون شناسانه و بستگي دارد تماشاگر چگونه به اين فيلم نگاه کند)) و خود آقاي فرهادي اجازه مي دهد که يک طلبه اين فيلم را نقد کند .
3- فيلم را با سخنراني جواب نمي دهند و هنر را بايد با هنر جواب داد و فقط نقد کردن و حرف زدن درباره فيلم کا في نيست .
4- هر کاري هم معايب دارد هم محاسن  نمي توان گفت يک کار خوب مطلق است يا بد مطلق .


*فيلم با سکانسي در دادگاه شروع مي شودو نادر وسيمين در حال گفت و گو با قاضي هستند ولي قاضي فقط يک صداست و تصويري ندارد يعني اينکه شماي تماشاگر قاضي هستيد پس کارگردان تماشاگر را از اول فيلم وادار به قضاوت مي کند و تا آخر فيلم هر اتفاقي مي افتد سريع تماشاگر شروع به قضاوت ميکند منظور کارگردان اين بوده که ايراني ها اغلب زود قضاوت مي کنند و منتظر نمي شوند تا از همه ي ماجرا اطلاع يابند و هر وقت که يکي از طرفين صحبت مي کند حق را به او مي دهد و مي گويد که اين راست ميگويد.
دعوا سر خارج رفتن سيمين است و نادر مخالف است . قاضي مي پرسد مگر اين جا چشه که مي خواهي به خارج بروي سيمين در جواب سکوت مي کند و جواب اين سوال در طول فيلم داده مي شود و حق را درآخر به سيمين مي دهد.
در فيلم نادر پدر پيري دارد که الزايمر دارد و تمام کارهايش را بايد کس ديگر انجام دهد و سيمين است که اين کار را مي کند وديگر از اين زندگي خسته مي شود و مي خواهد  برود خارج او مي گويد شما مي خواهي سنتي و سخت زندگي کنيد ولي من مي خواهم راحت و مدرن زندگي کنم و هم من و هم دخترم مي توانيم رشد کنيم .
بالاخره سيمين از نادر متارکه مي کند و نادر ميماند ودخترش ترمه و پدر بزرگ ماجرا از جايي شروع مي شود که نادر به سر کار مي رود ترمه به مدرسه و پدر بزرگ در خانه تنها مي ماند.
در نتيجه با يک واسطه يک پرستار معرفي مي شود . پرستار با نام را ضيه يک فرد بسيار مذهبي است . وقتي به خانه ي نادر مي آيد فکر نمي کرده که حال اين پير مرد تا اين حد وخيم با شد و براي راضيه يکمي کار سخت مي شود چون او باردار است .
وقتي براي راضيه يک مشکلي پيش مي آيدبا تلفن از اهل فن سوال مي کند ؛مثلا پير مرد خودش را خيس مي کند و راضيه مي پرسد که آيا او مي تواند او را عوض کند. نکته ي منفي که در اينجاست اين است که در فيلم چهره هاي مذهبي و سوال کردنشان و تقليد کردن که اينقدر مهم است را پايين مي آوردو مي گويد سوال کردنشان در همين حد است  .
يک روز راضيه به دکتر مي رود و پير مرد را به تخت مي بندد وقتي برميگرددپير مرد نيست مي دود در خيابان تا او را پيدا کند تصادف مي کند و بچه اش سقط مي شود .
بعد از طرفي نادر متوجه مي شود که پولهايش به اندازه ي دست مزد راضيه کم شده و به او شک مي کندو او را به بيرون خانه حل مي دهد , و تمام داستان اينجاست که آيا با حل دادن نادر بچه سقط مي شود يا نه .
آخرش در اين فيلم همه دارند يک جورايي به هم دروغ مي گويند چهره ي مذهبي دروغ مي گويد تا به اينجا ميرسد که  راضيه قسم بخورد و او اين کار را نمي کند يعني حالا ارزش قسم را بالا برده ولي تماشاگر مي گويد که چرا قسم دروغ نمي خوري؟
حرف کارگردان اين است که در فضاي ايران همه به دنبال حق خودشان هستند؛ مشکلات اقتصادي زياد است ؛ و همه به هم دروغ مي گويند . وسيمين به خاطر همين است که مي خواهد به خارج برود .آيا در خارج اين گونه نيست ؟ 
در فيلم سيمين واسطه گري مي کند از طرفي واسطه گري را رواج مي دهد و از طرفي قانون ايران را زير سوال مي برد و مي گويد قانون نمي تواند مشکل را حل کند .
سيمين نماد مدرنيته و نادر نماد سنت است  و سيمين است که مشکل را حل مي کند يعني خارج رفتن مشکلات را حل مي کند .
در فيلم حجت به راضيه که يک فرد بسيار مذهبي است تهمت مي زند: رفته خونه ي يک مرد مجرد که معلوم نيست کيه ؛بدون اجازه ي شوهرش .
و نشان دهند ي اين است که قانون ايران خيلي سخت و پيچيده است و نمي تواند مشکلات را حل کرد به وسيله ي قانون . و بيننده هم حق را به نادر مي دهد هم به راضيه .
در فيلم پير مرد دست سيمين را مي گيرد ولي راضيه دست او را نمي گيرد و اينکه چرا راضيه دست او را نمي گيرد پير مرد به سختي از جلو دختر راضيه رد مي شود و فيلم مي گويد که مگر چي ميشود که دست او را بگيرد .کارگردان دين را سخت جلوه داده است  .
سيمين در حال رفتن مي گويد فقط cd شجريان را مي برد ؛ بعد از فتنه 88 شجريان طرفدار مير حسين موسوي و افتخاري طرفدار آقاي احمدي نژاداست و اينکه فقط شجريان يعني تمام افکار او 
دختر نادر و راضيه با هم دوست مي شوند و با پدر و پدر بزرگ فوتبال دستي بازي مي کنند يعني زندگي امروزه مثل يک بازي بين نسل قديم و نسل جديد است و نسل جديد پيروز اين ميدان است .
ترمه مخالف دروغ است و وقتي پدرش با او صحبت مي کند مي گويد آيا دروغ گفته که نمي دانسته راضيه بار دار است. و پدرش مي گويد آره ولي در آخر فيلم ترمه هم مجبور به دروغ گفتن مي شود  و همه ي فيلم سر همين دروغ نادر است .
در فيلم ايراني ها جوري نشان داده مي شوند که بايد دروغ بگويند در زندگي .
در آخر فيلم نادر ترمه را کنار خود مي نشاند و نمي گذارد که پيش مادرش بنشيند يعني اگر دختر کنار مادر بنشيند مي خواهد برود خارج. 
چهره هاي مذهبي در فيلم بد بخت نشان داده مي شوند وديگر اين که فرزند سالاري را مي گويد که به نفع پدر دروغ مي گويد و تصميم نهايي را او بايد بگيرد آيا دختر تو مي خواهي در ايران بماني يا نه .
نوشته هاي انگليسي و نقاشي ها ي روي تابلو و نام گذاري هر يک از بازيگران  در فيلم مثل راضيه حجت ترمه و …مفهوم و نکته دارد .
معايب : تيره و تار نشان دادن فضاي ايران  ؛ نهادينه کردن دروغ  ؛ بحث محرم و نا محرم 
و اينکه چرا جايزه برد : دوربين از نزديک فيلم برداري کرده است  صحنه ي اکشن و خنده هاي آنچناني ندارد همه را ميخ کوب کرده و مشتاق ديدن نتيجه  و موسيقي به کار نرفته است  بازي زيباي بازيگران که تماشاگر خودش را جاي آنها مي گذارد  واز لحاظ سياسي و قتي فضاي ايران را اين طور تيره نشان مي دهند طبيعي است که خارج از کشور به آن جايزه داده مي شود و ايران پيش دستي مي کند و جايزه مي دهد  و 70-80 سالي بوده که به ايران چنين جايزه اي داده نشده است 
پوستر پخش شده در خارج چهره هاي مذهبي را با قيافه هاي عبوس نشان داده اند