سامانه وبلاگ مدارس
به مدرسه علمیه الزهراء(س) گلدشت خوش آمدید.

موضوع: "وصیت نامه شهدا"

صفحات: 1 2

  شنبه 6 خرداد 1391 08:54, توسط حوزه علمیه الزهرا(س) گلدشت   , 0 کلمات  
موضوعات: مذهبی, وصیت نامه شهدا

من در سنگر هستم. دراین خانه محقّر. در این خانه فریاد و سکوت، فریاد عشق و سکوت، در این سرد و گرم، سردی زمستان و گرمای خون، در این خانه ساکن و پرجوش و خروش. سکون در کنار رودخانه و هیجان قلب و شور شهادت، خانه نمناک و شیرین، کوچکی قبر و عظمت آسمان.

ادامه »

  دوشنبه 25 اردیبهشت 1391 12:25, توسط حوزه علمیه الزهرا(س) گلدشت   , 0 کلمات  
موضوعات: وصیت نامه شهدا


جنگ جنگ است وعزت و شرف ما در گرو همين جنگ است .         (امام خميني
با سلام به  پدر و مادرم ميدانم فرزند خوبي براي شما نبودم ودر خواست هدايت ميکنم و حلالم کنيد.
پدر جان من به درخواست خداازشما جداشدم وديداربعدي ما دربهشت ميباشد.


ادامه »

  یکشنبه 7 اسفند 1390 09:59, توسط حوزه علمیه الزهرا(س) گلدشت   , 0 کلمات  
موضوعات: وصیت نامه شهدا

شهادت به آسمان رفتن نیست به خود آ مدن است .

هر که شهید شود خدارا خواهد دید و هرکه خدا را دید شهید خواهد شد .

تا خدا هست می توان شهید شد .

ادامه »

  سه شنبه 17 آبان 1390 12:07, توسط حوزه علمیه الزهرا(س) گلدشت   , 5 کلمات  
موضوعات: خواندنی ها, نکته روز, وصیت نامه شهدا

به نام خدا نامی که هرگز از وجودم دور نیست و پیوسته با یادش آرزوی وصالش را در سر داشتم. سلام بر حسین(ع) سالار شهیدان اسوه و اسطوره بشریت. مادر گرامی و همسر مهربانم پدر و برادران عزیزم! درود خدا بر شما باد که هرگز مانع حرکتم در راه خدا نشدید.چقدر شماها صبورید.خودتان می دانید که من چقدر به شهیدان عشق می ورزیدم غنچه هایی که(کبوترانی که)همیشه در حال پرواز به سوی ملکوت اعلایند.الگو و اسوه هایی که معتقد به دادن جان برای گرفتن بقا (بقا و حیات ابدی)و نزدیکی با خدای چرا که ان الله اشتری من المومنین. من نیز در پوست خود نمی گنجم.گمشده ای دارم و خویشتن را د قفس محبوس می بینم و می خواهم از قفس به در آیم.سیمهای خاردار مانعند.من از دنیای ظاهر فریب مادیات و همه آنچه که از خدا بازم می دارد متنفرم(هوای نفس شیطان درون و خالص نشدن) در طول جنگ برادرانی که در عملیات شهید می شدند از قبل سیمایشان روحانی و نورانی می شد و هر بی طرفی احساس می کرد که نوبت شهادت آن برادر فرا رسیده است. عزیزانم!این بار دوم است که وصیت نامه می نویسم ولی لیاقت ندارم و معلوم است که هنوز در بند اسارتم هنوز خالص نشده ام و آلوده ام. از شروع انقلاب در این راه افتادم و پس از پیروزی انقلاب نیز سپاه را پناهگاه خوبی برای مبارزه یافتم ابتدا در گیری با ضد انقلاب و خوانین در منطقه شهرضا (قمشه)و سمیرم سپس شرکت در خوزستان و جریان کروهک ها در خرمشهر پس از آن سفر به سیستان و بلوچستان (چابهار و کنارک)و بعدا حرکت به طرف کردستان دقیقا دو سال در کردستان هستم .مثل این است که دیگر جنگ با من عجین شده است. خداوند تا کنون لطف زیادی به این سراپا گنه کرده و توفیق مبارزه در راهش را نصیبم کرده است.اکنون من می روم با دنیایی انتظار انتظار وصال و رسیدن به معشوق.ای عزیزان من توجه کنید:

1-اگر خداوند فرزندی نصیبم کرد با اینکه نتوانستم در طول دورانی که همسر انتخاب کردم حتی یک هفته خانه باشم دلم می خواهد او را علی وار تربیت کنید. همسرم انسان فوق العاده ایست او صبور است و به زینب عشق می ورزد او از تربیت کردن صحیح فرزندم لذت خواهد برد چون راهش را پیدا کرده است .اگر پسر به دنیا آورد اسم او را مهدی و اگر دختر به دنیا آورد اسم او را مریم بگذارید.چون همسرم از این اسم خوشش می آید.

ادامه »

1 2

محتواها

کاربران آنلاین

  • نجفی زهرا
  • نویسنده محمدی
  • شهادت
  • علی بن مهزیار
  • مریم استوان

پخش زنده اماکن متبرکه

پخش زنده حرم

آمار

  • امروز: 746
  • دیروز: 1585
  • 7 روز قبل: 8666
  • 1 ماه قبل: 28224
  • کل بازدیدها: 1012184
Online User